۵۴
همیشه بخشی از بابا و مامان ها عمیقا جای دیگریست.
به همین خاطر وقتی بچه هایشان را قضاوت می کنند، به این منظور است که دوست ندارند فرزندشان را در این حال ببینند؛
- مثل مراقب فرهنگی که در آن بزرگ شده ای باش،
- مثل مراقب رفتارهای اجتماعی که داری باش،
- مثل مراقب واکنشهایی که نشان می دهی باش،
- خلاصه مثل مراقب خودت باش؛
در هر صورت، بخشی از قلب ما در بیرون از ما می تپد.
حال فرقی نمی کند آنها کودک باشند، نوجوان و چه جوان.
سرکوب نهایت راه نیست!
بچه های ما بیشتر از هر چیزی از ما، به آغوش و پذیرش احتیاج دارند.
- پذیرشِ احساساتشان و به تبع اجازه ی ابراز احساساتشان.
- پذیرش تفکراتشان و به تبع اجازه ی ابراز تفکراتشان.
- پذیرش کارها و اقداماتشان و تبع اجازه ی ابراز اعمالشان.
سرکوبِ هر یک از این ها که جز حقوق اولیه ی یک انسان محسوب می شود، باعث ایجاد رفتارهایی مخرب می شود.
سرکوب هر یک از این ها چه به ناحق و چه باحق، گاهی پنهانی و گاهی آشکار در جامعه ی واقعی و جامعه ی مجازی به شدت بیرون ریخته می شود.
به هر حال بچه ها هرچه که هستند با هر مشکلِ زیربنایی، سرکوب نهایت راه نیست؛
در اغلب موارد در رفتارهایمان با هر یک از فرزندانمان، اگر او را سرکوب نکنیم و احمق فرضشان نکنیم،
بچه آرام و منطقی را در مقابل خودمان خواهیم یافت.
بسیاری از واکنش های والدین به این علت است که با قضاوت و زورگویی با بچه های خود برخورد می کنند و بچه ها نیز با خشمی تخریبگرتر پاسخ می دهند.
به نظر می رسد شاید بیشتر از پند و نصیحت برای بالابردن سطح فرهنگ خانواده، به عشق و درکِ یکدیگر، همراه با احترام و بدون قضاوت احتیاج داریم.
به هر حال بچه ها بخشی از ما هستند و ما دچار آنها هستیم.
ما این بخش از خودمان را تمامش را دوست داریم.
با خنده هایشان می خندیم و با غم هایشان اشک می ریزیم و عاشقانه برای آرام تر شدنشان در حد توانمان تلاش می کنیم.