۲۵
خودتان را مادام العمر سر دسته گروه مشوقان فرزندتان بکنید.
نابغه اول: ابو علی سینا
کسی بین ما نیست که ابوعلی سینا دانشمند و نابغه (Genius) برجسته ایرانی را نشناسد و به خدمات فراوان وی به علم و بشریت اذعان نداشته باشد.
وقتی از ابن سینا پیرامون دلیل موفقیتش می پرسند می گوید:
“۴”ساله بودم که استادم مرا نابغه خطاب می کرد، او به من گفت هر روز این جمله را چندین بار تکرار کنم.
((حافظه ی من هر روز بهتر و بهتر می شود)).
به توصیه استاد عمل کردم و هر روز چندین بار این جمله را تکرار می کردم چنانکه باورم می شد.
کار به جایی رسید که گذشته ی دور خود را به یاد آوردم،
زمانی را به یاد آوردم که در قنداق بودم و دنیا را سوراخ سوراخ می دیدم،
روزی از مادرم در مورد این موضوع سوال کردم، مادرم در کمال شگفتی گفت:
آری، زمانی که در قنداق بودی من در حیاط خانه کار می کردم و برای اینکه خطری از جانب حیوانات خانگی و حشرات متوجه تو نشود، آبکش بزرگی را بالای سر تو می گذاردم.”
نابغه دوم: ادیسون
مثال دیگر ادیسون است، جالب است بدانید ادیسون ۱۰۹۳ اختراع اساسی و مهم دارد.
وی در مورد زندگی اش می گوید:
“۱۶” ساله بودم که به جرم کودن بودن از مدرسه اخراجم کردن، روز یا شبی رو به یاد نمیارم که از پدرم کتک نخورده باشم.
موفقیت من دو دلیل مهم داشت:
- یکی پشتکار فراوانی که داشتم
- و دیگری مادرم
مادرم علی رغم بداخلاقی های پدرم به شدت مرا دوست داشت و همیشه با شوق تمام مرا نابغه خطاب می کرد.
به طوری که باورم شد نابغه هستم و به این جایی که هستم رسیدم.”
داستان اخراج شدن ادیسون از این قرار است:
ادیسون به خانه بازگشت یادداشتی به مادرش داد.
گفت: این را آموزگارم داد. گفته فقط مادرت بخواند.
مادر در حالی که اشک در چشمان داشت برای کودکش خواند:
فرزند شما یک نابغه است واین مدرسه برای او کوچک است آموزش او را خود بر عهده بگیرید.
سالها گذشت مادرش از دنیا رفته بود.
روزی ادیسون که اکنون بزرگترین مخترع قرن بود در گنجه خانه خاطراتش را مرور می کرد. برگه ای در میان شکاف دیوار او را کنجکاو کرد آن را درآورده و خواند.
نوشته بود:
کودک شما کودن است از فردا او را به مدرسه راه نمی دهیم.
ادیسون ساعتها گریست.
و در خاطراتش نوشت:
توماس آلوا ادیسون کودک کودنی بود که توسط یک “مادر قهرمان” به نابغه قرن تبدیل شد.
پدر و مادران عزیز؛
یکی از مشکلات عمده ی ما “منفی” هایی است که در زندگی ما جاری است و توسط خود یا اطرافیانمان مدام تکرار می شود به طوری که به یک باور عمیق در ما تبدیل می شود. ما نیز این واژگان را به طور نامحسوس به ضمیر ناخود آگاه فرزندانمان می فرستیم.
گوته می گوید :
” بزرگترین شیطان گمان بدی است که نسبت به خودت داری.”
بهتر است از همین امروز واژه های “نمی شود” ، “نمی توانم” و “نمی گذارند” را از ادبیات کلاممان حذف کنیم.
کلمات نقش اساسی در جهت دهی به ضمیرناخودآگاه ما و انتخاب رفتارهای ما و فرزندانمان ایفا می کنند، به این دو نکته ی بسیار مهم توجه کنید.