گاهی برخی حرف ها از آدم هایی که در ظاهر هیچ ربطی به تعلیم و تربیت (education and training) ندارند، اثری تکان دهنده در جان تعلیم و تربیت می گذارد.
مثل این جمله از چارلز اف. کترینگ، کارخانهدار آمریکایی و مدیر جنرال موتورز:
«افرادی که در سختی بزرگ میشوند،
میل دارند فرزندانشان حتیالمقدور زندگی راحتی داشته باشند.
به این ترتیب، تربیتی را از آنها دریغ میکنند که در دوران سختی به آنها کمک کرده بود تا خود را بیابند.
چنین والدینی مرا به یاد آن پرورش دهنده پروانه میاندازد که از دیدن مشقّتهای پروانهها هنگام بیرون آمدن از پیله ناراحت میشد.
بنابراین روزی از روی ترحّم، شکافی در پیله یک پروانه ایجاد کرد تا راحتتر از آن خارج شود.
آن پروانه هرگز قدرت کافی برای پرواز کردن نیافت!»
تعلیم و تربیت موثر و کارآمد
به وجود آوردن زندگی بهتر برای فرزندان مان نیازمند طرح، نقشه و ایده های سالم و کارآمد در تعلیم و تربیت است.
بنابراین به نظر می رسد ابتدا باید باورها و اصول سالم و مؤثر را بیاموزیم.
اکثر والدین می دانند که فرزندان شان از آنها الگوبرداری می کنند.
فرزندان ما بیش از همه، از دنیای اطراف و آدم های پیرامون خود می آموزند.
پدر و مادر، نفرات اول دنیای پیرامون آنها و نخستین معلمان آنان هستند!
در چنین شرایطی سرسری زندگی کردن، ما را دچار مشکلات بسیاری می کند.
زیرا نگرش و سبک زندگی کهنه و فاقد آگاهی، ما را به جایی نمی رساند.
چنین نگرشی نه با حقوق بشر، و نه با تغییرات عصر تکنولوژی سازگاری ندارد و برای تعلیم و تربیت نسل امروز نیز راهگشا نیست.
ما با افزایش آگاهی و آموختن چند مهارت کلیدی نسبت به آنچه که در تعلیم و تربیت فرزندمان خواهانش هستیم، می توانیم در جهت رشد خود تغییر کنیم
و به الگوی کارآمدتری برای فرزندانمان تبدیل شویم.
چنین والدینی که با آگاهی و در جهت صحیح گام برمی دارند، عموماً در تربیت فرزندان خود مسئولیت پذیرتر و مؤثرتر هستند!
این نکته را به یاد داشته باشید!
برای آموختن مهارتهای تعلیم و تربیت، هیچ وقت دیر نیست!
دست زدن به تغییر می تواند بیشتر مشکلاتی را که با آنها دست و پنجه نرم می کنیم، حل کند.
اما واقعیت این است که بسیاری از ما از تغییر می ترسیم و شدیداً واهمه داریم.
می دانیم که باید متفاوت از آنچه هم اکنون هستیم، باشیم. ولی نمی دانیم این متفاوت عمل کردن، یعنی چه و چگونه است؟
تمرکز و نقطه اصلی تعلیم و تربیت
تمرکز اصلی و نقطه کانونی تعلیم و تربیت جایی نیست که تاکنون بوده ایم. بلکه جایی است که می خواهیم به آن برویم و در آن بمانیم.
در واقع مقصد ما، جایی جز انتخاب رفتارهایمان و پذیرفتن مسئولیت آنها نیست.
پس در تعلیم و تربیت نیازمند فرایندی هستیم که به ما می گوید:
«جای مناسب خودت را در زندگی پیدا کن!»
اگر وقت خود را به تلاش برای تغییر چیزی که هیچگاه تغییر نخواهد کرد صرف کنیم، زندگی مثل برق و باد سپری خواهد شد و ما آن را از دست خواهیم داد.
ولی اگر خود را وقف تغییر خود کنیم، در آن صورت زندگی ما غنیتر و شکوفاتر خواهد شد و هرچه غنیتر شود، وقت ما هم بیشتر میشود.
و این بستگی به رفتارهای ما دارد.
در واقع تعلیم و تربیت و فرزندپروری تمام به بستگی به رفتار من پدر و مادر یا مربی دارد.
تغییر دهیم یا تغییر کنیم
فکر می کنید آیا:
- اگر رئیسجمهور یا نخستوزیر به حرف ما گوش میدادند، میتوانستیم سیاستی را که بر یک ملت تأثیر میگذارد تغییر دهیم؟!
- اگر همسرمان به حرف ما گوش میداد، آیا میتوانستیم در رفتار بعدی وی تأثیرگذار باشیم؟!
- اگر فرزندمان به حرف ما گوش میکرد، بهترین انتخابها را کرده بود؟!
اصلاً چه کسی به حرف ما گوش میکند؟ ما چه میزان نفوذ در دیگران داریم و با استفاده از این نفوذ چه تغییراتی میتوانیم ایجاد کنیم؟
- غالباً تنها کسی که به حرفمان گوش میکند، خودمان هستیم.
- تنها نفوذ کاملی که داریم، بر خودمان است.
- تنها چیزی که واقعاً میتوانیم تغییر دهیم، خودمان هستیم.
و این فوقالعاده است! زیرا:
- فرصتی عالی برای انجام هر کار نیکی است!
- فرصتی عالی برای تأثیرگذاری و ایفای نقش است!
بنابراین اگر تعلیم و تربیت را از خود شروع کنیم، در نهایت می توانیم آن را به بیرون از خود گسترش دهیم.
اگر چنین کنیم، دیگر لازم نیست وقت خود را با نصیحت و موعظه کردن فرزندان که اغلب به حرف ما گوش نمیکنند هدر دهیم.
لازم نیست نیرو و منابع خود را به خاطر چیزهایی که بر آنها کنترلی نداریم و موفقیت آنها قطعی نیست، تلف کنیم.
با تغییر خودمان، میتوانیم مطمئن باشیم که نتیجه میگیریم. آری، نتیجه!
تعلیم و تربیت از خود ما شروع می شود
اگر میخواهیم تغییری در فرزندمان ایجاد کنیم، اولین قدم را باید خودمان برداریم، نه او. همه تغییرات از خودمان شروع میشود.
بسیار خُب! اولین قدمی که در این مسیر باید بردارم، کدام است؟
خوبِ خوب به این پرسش فکر کنید و پاسخ خود را حتماً مکتوب کنید.
تلاش برای تربیت بچه ها پیش از تربیت خودمان، بی فایده است! زیرا آنها شبیه ما خواهند شد.
بهترین راه حل برای تربیت کردن صحیح بچه ها این است که اول خودمان را تربیت کنیم.
مامان بودن یا بابا بودن فرقی نمی کند. همان طور که تعریف ما از واژه پدری کردن و مادری کردن فرقی نمی کند.
زیرا هر کسی بر اساس سبک زندگی خودش، تعریفی از مادری کردن و پدری کردن دارد.
آنچه در پدری کردن و مادری کردن مهم و ارزشمند است، این است که مراقب رفتار خودمان (فکر، عمل، احساس، کارکرد بدن) باشیم.
بنابراین اگر فرزند ما مهربان، آگاه، دانا، توانا و از لحاظ روانی سالم است؛
یا اینکه قدرنشناس، بیشعور، نادان، ضعیف و نامهربان است، به احتمال بسیار بسیار زیاد خودمان این صفات را دارا هستیم!
در نهایت اگر بدترین فرزند جهان یا بهترین فرزند جهان را داشته باشیم،
فقط باید بدانیم که او هر چه هست، بخش بزرگی از ساختار و بنای شخصیتش به وسیله من پدر و مادر شکل گرفته است.
در نتیجه اینکه: اگر شکایت و ناراحتی از فرزندم دارم، کاملاً بی معنی و بی جهت است.
بابا و مامان بودن یعنی
بابا بودن و مامان بودن، یعنی برای تعلیم و تربیت بچه های خود در هر صورتی باید خودسازی کنیم.
آنها همان کارهایی را انجام می دهند که والدینشان انجام می دهند، پس همان چیزی می شوند که ما هستیم.
مهمترین موضوع در پدری و مادری کردن مسئله آموزش دادن به بچه ها نیست، بلکه رابطه پدر و مادر و رفتارهای حاکم آنها در زندگی است.
پس اگر می خواهیم بچه های شاد و ایده آلی داشته باشیم،
ابتدا باید خودمان را ارزیابی کنیم و ببینیم چقدر شاد و خشنود هستیم و تا چه اندازه با ایده آل خودمان فاصله داریم؟
به هر حال تعلیم و تربیت و پرورش فرزند ایده آل ما شانسی نیست، رازهایی دارد که کاملاً قابل یادگیری است.