چگونه فرزند شایسته و مطلوب داشته باشیم؟

آموزش مهارت های تربیت فرزند علی نوایی فرزند شایسته و مطلوب

به وجود آوردن فرزند شایسته و مطلوب (Desirable child) نیازمند طرح، نقشه و ایده­های سالم و کارآمد است.

بنابراین به نظر می ­رسد ابتدا باید باورها و اصول سالم و مؤثر را بیاموزیم.

اکثر والدین می­ دانند که فرزندان­شان از آنها الگوبرداری می­­ کنند.

فرزندان ما بیش از همه، از دنیای اطراف و آدم­های پیرامون خود می ­آموزند.

پدر و مادر، نفرات اول دنیای پیرامون آنها و نخستین معلمان آنان هستند!

در چنین شرایطی سرسری زندگی کردن، ما را دچار مشکلات بسیاری می­ کند.

زیرا نگرش و سبک زندگی کهنه و فاقد آگاهی، ما را به جایی نمی­ رساند.

چنین نگرشی نه با حقوق بشر، و نه با تغییرات عصر تکنولوژی سازگاری ندارد و برای به وجود آوردن فرزند شایسته و مطلوب نیز راهگشا نیست.

ما با افزایش آگاهی و آموختن چند مهارت کلیدی نسبت به آنچه که خواهانش هستیم،

می­ توانیم در جهت رشد خود تغییر کنیم و به الگوی کارآمدتری برای فرزندان­مان تبدیل شویم.

چنین والدینی که با آگاهی و در جهت صحیح تغییر می­ کنند، عموماً در به وجود آوردن فرزند شایسته و مطلوب مسئولیت ­پذیرتر و مؤثرتر هستند!

ما در این جا به چند اصل مهم در به وجود آوردن فرزند شایسته و مطلوب اشاره می کنیم:

اصل اول: همه­ رفتارها و اقدامات ما براساس انتخاب­های خودمان است

تلاش برای به وجود آوردن فرزند شایسته و مطلوب پیش از تربیت خودمان، بی­ فایده است! زیرا آنها شبیه ما خواهند شد.

بهترین راه ­حل برای به وجود آوردن فرزند شایسته و مطلوب این است که اول خودمان را تربیت کنیم.

مامان بودن یا بابا بودن فرقی نمی ­کند.

همان طور که تعریف ما از واژه­ پدری کردن و مادری کردن فرقی نمی­ کند.

زیرا هر کسی بر اساس سبک زندگی خودش، تعریفی از مادری کردن و پدری کردن دارد.

آنچه در پدری کردن و مادری کردن مهم و ارزشمند است، این است که مراقب رفتار خودمان (فکر، عمل، احساس، کارکرد بدن) باشیم.

بنابراین اگر فرزند ما مهربان، آگاه، دانا، توانا و از لحاظ روانی سالم است؛

یا اینکه قدرنشناس، بی­شعور، نادان، ضعیف و نامهربان است، به احتمال بسیار بسیار زیاد خودمان این صفات را دارا هستیم!

در نهایت اگر بدترین فرزند جهان یا بهترین فرزند جهان را داشته باشیم،

فقط باید بدانیم که او هر چه هست، بخش بزرگی از ساختار و بنای شخصیتش به وسیله­ من پدر و مادر شکل گرفته است.

در نتیجه اینکه: اگر شکایت و ناراحتی­ از فرزندم دارم، کاملاً بی ­معنی و بی ­جهت است.

بابا بودن و مامان بودن، یعنی برای به وجود آوردن فرزند شایسته و مطلوب در هر صورتی باید خودسازی کنیم.

اصل دوم: مسئولیت ­پذیری، جزئی جدایی ناپذیر از فرزند شایسته و مطلوب

انسان ها از هیچ چیز به اندازه مسئولیت پذیری وحشت ندارند.

با وجود این، هیچ چیز به اندازه مسئولیت پذیری نیز باعث پیشرفت انسان ها نمی شود.

مسئولیت پذیری یعنی توانایی فرد در برآورده کردن نیازهای خود است؛ البته به شیوه ای که مانع برآورده شدن نیازهای دیگران نشود…

مسئولیت پذیری با واقعیت معنا پیدا می کند و به طور کلی به عنوان توانایی و گرایش به پذیرش پی آمدهای منطقی و طبیعی رفتار خود تعریف می شود.

زمانی که ما از پی آمدهای رفتار و تصمیماتمان سرباز می زنیم، در عمل واقعیت را انکار می کنیم و مستعد آنیم که از روی مسئولیت گریزی عمل نماییم.

بنابراین توانایی مواجه شدن با نیازهای فردی به شکلی که برای برآورده ساختن نیازهای خود به نیازهای دیگران تعدی نکنیم

یا نیازهای خود را به هزینه دیگران برآورده نکنیم، مسئولیت پذیری تعریف می شود.

رابطه سالم

توانایی ما در برآورده نمودن نیازهای خود و انجام این کار به گونه ای که دیگران را از برآورده نمودن نیازهایشان محروم نکند،

قطعا می تواند مسیر درستی برای به وجود آوردن فرزند شایسته و مطلوب فراهم نماید.

این کار مسئله پیچیده ای نیست.

به همین خاطر اگر به دنبال فرزند شایسته و مطلوب هستیم باید مسئولیت برآورده ساختن درست و صحیح نیازهای اساسی را بپذیریم.

به همین خاطر اگر محیط خانواده که فرزند ما در آن نفس می ­کشد؛

  • از نظر ارتباط با خود و دیگران سالم باشد؛
  • سرشار از بازخوردهای مثبت باشد
  • و یکدیگر را درک کنند،

قطعاً به نتیجه فرزندپروری خود یعنی فرزند شایسته و مطلوب خود خواهند رسید؛

و بالعکس، چنانچه این نیازها برآورده نشوند باعث رنج ما یا دیگران خواهد شد.

در واقع در به وجود آوردن فرزند شایسته و مطلوب، همه چیز به رابطه­ ما با آن ها بستگی دارد.

قدم اول یک رابطه خوب با آن ها، پذیرفتن مسئولیت آن رابطه است.

اما چگونه قدم اول این مسئولیت را برداریم؟

به وسیله­ برآورده نمودن نیازها.

اگر نیازها برآورده نشود، هیچ چیز درست از آب در نمی ­آید.

تنها کسی در زندگی موفق می ­شود که به راستی مسئولیت برآوردن درست و سالم نیازها را بپذیرد.

اصل سوم: کنترلگری مانع داشتن فرزند شایسته و مطلوب

همه ما این تجربه را داشته ایم که افرادی کاملا غریبه و ناآشنا به ما لطف و محبت کرده باشند.

وقتی سیل، طوفان، زلزله یا انفجاری رخ می دهد مردم سراسر کشور برای حمایت از آسیب دیدگان، پیشتازی می کنند.

حتی وقتی خبر گیر افتادن یا گم شدن یک نفر در غار یا کوهی اعلام می شود مردم در هر کجا که باشند، نگران حال او می شوند.

وقتی به غریبه ها کمک می کنیم، از آن جایی که می دانیم این کمک رسانی موقت و کوتاه مدت است،

هیچ چیز از آن ها نمی خواهیم به جز این که کمک ما را بپذیرند.

در چنین مواقعی تنها تصویری که از این غریبه ها در دنیای مطلوب خود داریم، یاری رساندن به آن هاست.

چون از این غریبه ها هیچ توقعی نداریم.

زور و اجبار در این نوع کمک رسانی ها نقش چندانی ندارد.

ولی وقتی با زن، شوهر، فرزندان، والدین، دانش آموزان خود هستیم،

برای هر کاری که انجام می دهیم انتظاری از آن ها داریم و روش کار ما نیز کنترل کردن است.

به نظر شما اگر خانواده ها به بهتر با یکدیگر کنار آمدن خود فکر کنند و روی بیاورند چه قدر شرایط بهتر خواهد شد؟

قطعا خیلی بهتر خواهد شد؛

از این رو داشتن فرزند شایسته و مطلوب بستگی به خانواده ای کاملا متعهد و  به تصویر کشیدن آن است.

بنابراین برای به وجود آوردن فرزند شایسته و مطلوب نیازمند یک خانواده شایسته و مطلوب هستیم.

خانواده شایسته و مطلوب جایی است که نگران نیستید دیگران به انجام کاری مجبورتان کنند که دوست ندارید انجام بدهید.

قانون طلایی!

افراد چنین خانواده ای، قبل از هر گونه اقدامی از خود می پرسند:

آیا این کار من باعث می شود به دیگران نزدیک تر شوم یا مرا از آن ها دور می کند؟

در چنین خانواده ای وقتی در روابط خود با دیگران از کنترلگری استفاده نمی کنید،

می توانید انتظار داشته باشید آن ها نیز در برخورد با شما از کنترلگری استفاده نکنند.

بنابراین پیشنهاد می کنم درباره کنترل نکردن دیگران و یادگیری آن خوب فکر کنید.

استفاده از آن بسیار موثر و کارآمد است و تا آن را بفهمید می توانید در خود آن را به کار بگیرید.

به نظرم همه ما آن قدرها با کنترل بیرونی زندگی کرده ایم که تصور زندگی بدون آن برایمان دشوار است.

آنچه در حال حاضر بچه ها و حتی جوامع و اجتماعات ما به آن نیاز دارند عبارت است از

زور و فشار یا غفلت و نادیده گیری که هیچ کدام موثر نیستند و اوضاع را بدتر می کنند را کنار بگذاریم.

اصل چهارم: عوامل تخریب رابطه و عوامل ساختن رابطه

در خانواده های ما، داشتن خانواده شایسته و مطلوب و خانواده خشنود و پایدار به خطر افتاده است.

به نظر من این موضوع تعجبی ندارد.

زیرا کنترل کردن دیگران قاعده و اساس آن ها می باشد.

برای کسانی که گرایش دارند دیگران را کنترل کنند ناممکن است؛

زیرا معنای این اصل بدیهی آن است که از انتقاد، تهدید، شکوه و شکایت، تحقیر و تنبیه یا رشوه در مورد اطرافیان و از جمله فرزندان پرهیز کنید.

در واقع این اصل در مورد تمام روابط انسانی صادق است و نقطه آغازین داشتن فرزند شایسته و مطلوب است.

شاید کنترل کردن دیگران برای شما خیلی خوشایند نباشد ولی هرچه این کار را کم تر انجام بدهید بهتر است.

با کنترل کردن هرگز آن گونه ای که می خواهید رابطه هایتان شود نخواهد شد.

اگر می خواهید فرزندان شما در طول دوره رشد، شاد و موفق و با شما نزدیک و صمیمی باشند،

کاری نکنید که فاصله بین شما و آن ها زیاد شود و از هم دور شوید.

بنابراین اگر می خواهید احساس خوب و خوش داشته باشید از هفت عادت مخرب دست بکشید.

در ضمن در خانواده مطلوب و شایسته و خانواده خشنود و پایدار “باید و حتما” وجود ندارد؛ این که { تو باید این کار را بکنی } وجود ندارد.

پس هیچ کس برای کسی تعیین تکلیف نمی کند.

بلکه هر کس برای کمک به دیگری برای خودش تکلیف معین می کند.

تمام کاری که باید بکنیم این است که بفهمیم چطور می توانیم با هم بهتر کنار بیاییم.

ما در این جا به هفت عاملی که باعث تخریب رابطه ما با فرزندان مان می شود و در مقابل آن باعث پیوند ما با آن ها می شود اشاره می کنیم.

عواملی که در سمت راست به کار رفته عوامل تخریب و آنچه که در روبه روی آن نوشته شده است راه ساختن رابطه است:

  • انتقاد کردن = گوش دادن
  • تنبیه کردن = دلگرمی و تشویق
  • سرزنش کردن = پذیرش
  • مقایسه کردن = احترام
  • غرغر کردن = گفتگو و مذاکره
  • تهدید کردن = پشتیبانی و حمایت
  • پاداش و باج دادن = اعتماد و اطمینان

خانواده شایسته و مطلوب نوعی پیشرفت است

در خانواده شایسته و مطلوب پدر، مادر، فرزند در دنیای مطلوب یکدیگر جای دارند.

زیرا اول خوب یکدیگر را درک می کنند و وقتی یکدیگر را خوب درک کردند

می توانند خانواده مطلوب و شایسته ای راه بیندازند که با نیازهای خانواده و اعضای آن همخوانی و تناسب داشته باشد.

به همین خاطر

  • به یکدیگر اهمیت می دهند،
  • به یکدیگر گوش می دهند،
  • یکدیگر را مجبور نمی کنند کارهایی را که دوست ندارند انجام دهند.
  • به خواسته های یکدیگر اهمیت می دهند و شور و حال خوب و لذت را تجربه می کنند.
  • بنابراین هیج یک از عوامل مخرب را انجام نمی دهند.

در واقع به وجود آوردن فرزند شایسته و مطلوب ارزش کوشش کردن دارد و ارزش بهبودی و توسعه دارد

و در مقابل اگر ارزش های ما با مجبور ساختن به کاری که ما فکر می کنیم درست و شایسته است

ولی آنها همچین فکری نمی کنند و یا وادارسازی به هر کاری که پیامد انجام ندادن آن تنبیه است.

ما در حال به وجود آوردن فرزند شایسته و مطلوب نیستیم.

زیرا تادیب و تحمیل این ارزش را ندارد، زیرا تادیب و تحمیل نمی تواند بهبودی بپذیرد.

زیرا یکی از اهداف تعلیم و تربیت، پرورش و آموزش محبت برای تمام عمر است

نه کشتن آن ولی در پرورش و آموزش تحمیلی یا تادیبی فرهنگ کنترلگری را می بینیم.

والدین ارجمند برای داشتن فرزند شایسته و مطلوب ما فقط می توانیم خودمان را کنترل، تحمیل و تادیب کنیم.

به علاوه آن که خانه ای که در آن اختلاف و دو دستگی وجود داشته باشد،

هیچ گاه خانواده مطلوب و شایسته ای برای تربیت فرزند شایسته و مطلوب نخواهد شد.

همکاری با هم شروعی برای پیشرفت است

همکاری با هم یکی از لذت بخش ترین تجارب زندگی در خانواده مطلوب و شایسته است.

آنچه خانواده را مطلوب و شایسته می کند این است که به افراد تکیه نمی کند و آن ها را در مقابل هم قرار نمی دهد.

بلکه بر ایجاد همکاری تکیه می کند و بر این باور است که اگر با اعضای خانواده خوش رفتاری کنید و خواسته هایتان را برایشان توضیح دهید،

می توانید اطمینان کنید کارشان را خوب انجام خواهند داد.

در خانواده مطلوب و شایسته همواره پیام همه برای یکدیگر مهم است و برای یکدیگر ارزش قائلند.

این دو محور اصلی خانواده شایسته و مطلوب است.

بنابراین توجه و اهمیت دادن به خانواده و اعضای آن هیچ هزینه ای در بر ندارد بلکه نتایج بسیار خوبی به بار خواهد آورد؛

زیرا همواره این سئوال اساسی را از خود می پرسند:

اگر این کار را بکنم به یکدیگر نزدیک تر می شویم یا دورتر؟

اگر پاسخ سئوال دورتر باشد آن کار را نمی کنند.

معیارهای ایجاد فرزند مطلوب و شایسته

  • رکن اصلی خانواده مطلوب و شایسته حل مسائل است.
  • اعضای خانواده به شدت علاقه مندند خلاقیت خود را به کار گیرند.
  • همه اعضای خانواده بر خانواده خود کنترل دارند نه افراد بر یکدیگر.
  • در خانواده عملا نشان داده می شود که چه طور کارها پیش می رود.
  • از هر فرصتی برای آموختن استفاده می کنند به همین خاطر پیشرفت و بهبود مداوم دارند.
  • زور و اجبار و تنبیه اعمال نمی شود زیرا خانواده مطلوب و شایسته به دنبال رضایت خاطر و خشنودی است.
  • موشکافانه انتخاب هایی که در زندگی انجام می دهیم را ارزیابی می کنیم و درگفتگوها به هم کمک می کنیم.
  • در خانه سیستم کار می کند نه افراد؛ و اگر به مشکلی برخورد کنند این سیستم خانواده است که باید تغییر کند نه افراد آن.
  • درباره راه های بهبود کیفیت خانواده با یکدیگر گفتگو و مشورت می کنند. بنابراین دریچه گفتگو را همیشه باز نگه می دارند.
  • همه چیز در خانواده مطلوب و شایسته قابل بهبود و پیشرفت است. زیرا معنی خانواده مطلوب شایسته به کارگیری آموخته هاست.
  • شایستگی و توانایی های کلی اعضای خانواده دنبال می شود. زیرا اگر به دنبال آن ها نباشیم کلا دست از تلاش کشیده می شود.
  • این مائیم که انتخاب می کنیم چه کار کنیم. اگر می خواهیم زندگی رضایت بخش و خشنودی داشته باشیم باید به انتخاب های بهتری دست بزنیم.
  • مسئولیت کیفیت کار اعضای خانواده برای مطلوب و شایسته بودن آن توسط خودشان بررسی می شود. این کار به میزان اعتماد متقابل اعضای خانواده برمی گردد.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.