یکی از عوامل اصلی حرف گوش نکردن بچه های ما به این دلیل است که ما به آن ها خوب گوش نمی کنیم. و از ابزار گوش دادن (listen) به طور خوبی استفاده نمی کنیم. در نهایت چرا بچه ایی که به حرفش توجه نمی شود، باید انتظار داشت که به ما توجه کند.
چندی پیش یکی از دوستانم با خانواده خود به خانه ی ما آمده بودند. زمانی نگذشت که با یکدیگر هم صحبت شدیم. فرزند او می دانست که من کتابخانه بزرگ و خوبی دارم. به من گفت: وای، آقای نوائی چه قدر دلم می خواهد که کتابخانه شخصی شما را ببینم. بدون هیچ مقدمه ای دستم را گرفت. به اتاق شخصی و کتابخانه من رفتیم. قبل از این که وارد اتاق بشویم؛ او از من سوالات زیادی می پرسید اما او بدون آن که منتظر پاسخ آن ها بماند، گفت: من با پدر و مادرم مشکل دارم. من بلافاصله پرسیدم: مشکل! چه جالب! من همیشه فکر می کردم پدر ومادر تو خیلی بهت رسیدگی می کنند. او جواب داد: بله، اما رسیدگی آن ها … (کمی من من کرد). گفتم: کمکی از من ساخته است؟ سپس او پنجاه دقیقه تمام، بی وقفه برایم از ارتباطاتش با والدین خود سخن گفت. ولی دیگر از من نپرسید که مشکلش چه طور می تواند رفع شود؟ یا این که چه کار باید بکند؟ او فقط یک شنونده خوب می خواست که به حرف های او گوش دهد. آیا او فردی استثنایی است؟ نه، حتما شبیه چنین افرادی را همه جا دیده اید.
من از این اتفاق آن شب این نتیجه را گرفتم؛ پدر و مادر حسین باید گوش دادن را در کنار رسیدگی هایشان داشته باشند.
گوش دادن موثر
در این کار هیچ سری نهفته نیست. برای جلب توجه و همکاری فرزندتان بیش از هرچیز باید به دقت به حرف های آنان گوش بدهید. هیچ چیزی به اندازه ی این کار مهم نیست.
خیلی از پدر ومادر ها را می شناسم که برای فرزندان شان از نظر مادی یعنی لباس، پوشاک، پول تو جیبی، خوراک و … وسائل شیک، گران قیمت و زیبایی خریداری می کنند. به عبارت دیگر؛ به بهترین وجه خدمات لازم را برای آن ها فراهم می کنند. در صورتی که ابدا به کار خود آشنا نیستند. یعنی راز گوش دادن را نمی دانند. حتما خیلی از شماها خواهید گفت؛ چرا من این کار را انجام می دهم. پس اگر گوش می دهید به این سوالات جواب بدهید:
- چرا سخن فرزند خود را قطع می کنید؟
- چرا با او جر و بحث راه می اندازید؟
- چرا او را به خشم می آورید؟
آخرین باری که به وسیله گوش دادن توجه کسی را جلب کردم
چندی پیش به یک مهمانی دعوت بودیم. پسر پانزده ساله صاحب خانه (علیرضا) به گل و گیاه علاقه زیادی داشت. مهمانان او تعداد زیادی بودند. علیرضا تمام زمانی را که ما آنجا بودیم مشغول صحبت با من شد. از نحوه نگه داری صحیح گیاهان، نام آن ها و توصیه هایی درباره آن ها به من کرد. من هم با نهایت دقت به حرف های او گوش می دادم. برخلاف همه من با یک بچه ی پانزده ساله هم صحبت شده بودم. آن ها نیز مشغول آداب و معاشرت های خود و رعایت حال دیگران بودند. من نیز مشغول رعایت حال پسر صاحب خانه شده بودم. طوری که هیج اعتنایی به جمع نداشتم. فقط چند ساعت به حرف های او محترمانه گوش دادم. سپس از همه حاضران اجازه گرفتم و با آن ها خداحافظی کردم. به خانه برگشتم. بعدها شنیدم که خیلی از من تعریف و تمجید کرده است. گفته بود فرد دلپذیر و جالبی هستم. خلاصه من را بسیار خوش صحبت دانسته بود. خوش صحبت!؟ حتما شما هم تعحب کردید!!! آخه من که چندان حرفی نزده بودم. هنر من شاید در این گفت و گو فقط اشتیاقم به شنیدن صحبت های او بود. به نظرم هر کس دیگری با این شوق و ذوق به حرف های او گوش می داد این تعارفات را در مورد او نیز ابراز می کرد.
ارتباط من در حد گوش دادن معمولی بود. صمیمانه و با صداقت کامل به صحبت های او گوش می کردم. به او گفتم که واقعا سرگرم شدم. مطالب زیادی یاد گرفتم. واقعا هم همین طور بود. به او گفتم آرزو دارم دانش او را داشته باشم. این نیز عین واقعیت بود. به او گفتم که حتما باید یک بار دیگر او را ببینم. چنین نیز کردم. به این ترتیب من با رفتار خود این را به او القا کردم که فکر کند هم صحبت خوبی برایش هستم. در حالی که در حقیقت کار ی جز گوش کردن به حرف هایش انجام نداده بودم. بلکه فقط یک شنونده ی خوب بودم.به علاوه آن که شور و اشتیاق حرف زدن را در او ایجاد و زنده کرده بودم.
فرزندانی که توجه شان جلب نمی شود
مادر صدرا یک پیراهن خوب و گران قیمت برای او می خرد. صدرا هفت سال دارد. چند روز بعد در حال بازی کردن یقه پیراهن خود را سیاه می کند. زمانی که مادر او، از ماجرا باخبر می شود؛ از فرزند خود توضیح می خواهد. اما مادرش حرف او را قطع کرد و با لحنی توهین آمیز گفت: من از بس لباس خریدم و شستم خسته شدم. تو چه قدر باید لباس خراب کنی. کی می خواهی یاد بگیری که از لباس چه طور مراقبت می کنند.
کلمات مادر او همین بود. ولی لحن کلامش خیلی بدتر از این بود. او با اوقات تلخی به سخن خود ادامه داد: تو دروغ می گویی. فکر میکنی می تونی کلک بزنی و کلاه سر ما بگذاری؟
مشاجره آن ها باعث شد هر دو جوش بیاورند. از حال طبیعی خود خارج شوند.
متوجه شدید چه اتفاقی افتاد؟ در یک لحظه به خاطر یک اشتباه، صد اشتباه دیگر کنار آن مرتکب می شویم. از کوره در می رویم. درباره صداقت و راست گویی فرزندمان شک می کنیم. تقصیر را گردن دیگری می اندازیم. در صورتی که اگر به کار خود آگاه باشیم؛ سه تدبیر انجام می دهیم:
سه تدبیر برای گوش دادن موثر
- همه ی ماجرا را از فرزندمان به طور کامل می شنویم. یک کلمه حرف نمی زنیم.
- بعد از تمام شدن حرف او، وقتی مادر خواست سخنی بگوید، بدون نصحیت جانب فرزند را می گیرد.
- بدون آن که او را سرزنش کنیم از او می پرسیم که با این لباس باید چه کار باید کنیم. یعنی با یکدیگر مشورت می کنید. آیا می توان برای آن چاره ای پیدا کرد؟
در برابر اشخاصی که عادت به ایرادگیری دارند و خیلی زود به خشم می آیند بهترین تدبیر برای ساکت کردنشان این است که ساکت و آرام به سخنانشان گوش دهیم. در حالی که مثل مار به خود می پیچند.کف زهر آلود از دهان بیرون می ریزند با چهره ای جدی ولی خونسرد حرف هایشان را بشنویم.
پدر و مادر مهربان!
شکایت کردن از دست فرزندمان و حرف و ایراد ها و فریادها کاری را پیش نمی برد.
با داد و هوار کردن می خواهیم چه چیزی را اثبات کنیم. غیر از این است که مهم بودن خود را ثابت می کنیم.
در نهایت چگونه توجه فرزندمان را به خود جلب کنیم؟
نحوه شروع کار به طور خلاصه همین است که گفتیم. گام اولیه خود را با این اصل بردارید. “به دقت به سخنان او گوش دهید.”
بسیاری از والدین نمی توانند توجه فرزند خود را جلب کنند . چون به دقت به سخنان او گوش نمی دهند. آن ها بیشتر به فکر چیزهایی هستند که باید بگویند و بپرسند. پس زیاد به مطالب او توجه نمی کنید. علت ناکامی شما این است که نمی دانید چگونه به حرف او گوش دهید.
عدم جلب توجه فرزند موجب بیماری او می شود
بسیاری از آدم ها پزشک را به بالین خود فرا می خوانند. در حالی که در واقع آن چه بدان نیاز دارند شنونده ای دلسوز است که به درد دل آن ها گوش دهد.
فراموش نکنیم نه تنها فرزندان ما بلکه تمام انسان های روی زمین به یک شنونده خوب و دلسوز نیاز دارند. تا بتوانند آن چه را که در درونشان انباشته شده را بیرون بریزند. همه ی ما همین طور هستیم. یعنی وقتی با مشکلی روبه رو می شویم نیاز به کسی داریم که به طور کامل به حرف هایمان گوش کند.
کسی که فقط به خودش فکر می کند آدم بی تربیتی است ولو آن که از تحصیلات هم برخوردار باشد.
در نتیجه برای جلب توجه فرزندمان به این موارد نیاز داریم:
- گوش دادنی که با دقت صحبت های او را درک می کند.
- در حین گفت و گو سعی کنید پرسش هایی را مطرح کنید که برای او خوشایند باشد و او را به شوق آورد.
- باید او را تشویق کنید تا از کارها و فعالیت هایش برای شما سخن بگوید.
- نیازها و مشکلات خودش برایش مهم هستند. نه چیز دیگری.
بنابراین شنونده خوبی برای حرف های آنان باشید. آن ها راتشویق کنید از خودشان صحبت کنند. شما به وسیله گوش دادن موثر می توانید بسیاری از مشکلات خود را کاهش قابل توجهی بدهید.