چگونه با فرزند خود برخورد کنیم؟ تا از اشتباه خود آگاه شود؟
- چگونه با فرزند خود برخورد کنیم؟ تا کمتر خطا کند؟
- چگونه با فرزند خود برخورد کنیم؟ تا موفقیت های بیشتر کسب کند؟
- چگونه با فرزند خود برخورد کنیم؟ تا شکست نخورد؟
- چگونه …. ؟؟
تمام این سوال ها و پرسش های دیگر به این اصل مهم برمی گردد:
هرگز به فرزند خود نگوییم این کاری که می کنی اشتباه و خطاست.
آیا من در برخورد با فرزندم درست عمل می کنم؟
معمولا در کلاس ها، اردوها، فعالیت های گروهی و … مساله ایی برای من پیش آمده، که می توانسته منجر به جر و بحث شود.
یکی از مواردی که در یکی از اردوی دانش آموزی می توانم به آن اشاره کنم از این قرار است؛
حدود سیصد نفر دانش آموز سوم راهنمایی و اول دبیرستان در این اردو حضور داشتند.
یک روز صبح حدود ده نفر از بچه ها به مربی های خود گفته بودند که پول های آن ها نیست.
مربی ها مضطرب و نگران ماجرا را برای من تعریف می کردند. روز دوم نیز همین اتفاق باز برای بچه های دیگری نیز اتفاق افتاد.
پول زیادی از بچه ها گم شده بود. خیلی نگران شدم. احتمال دادم بین بچه ها شاید کسی دست کجی کرده باشد.
یک روز اتفاقی به دستشویی محل اسکان بچه ها رفتم. ساعت ناهار بود. بچه ها مشغول ناهار خوردن بودند. یک لحظه صدای شمردن پول شنیدم.
صبر کردم. از ده سرویس بهداشتی به جز یکی، همه خالی بودند. پشت در دستشویی که یک نفر آن جا بود ایستادم. دو دقیقه معطل شدم.
ناگهان در باز شد. ولی خیلی زود بسته شد. من رفتم. در آن روز چند بار خودم را در معرض دید او قرار دادم.
فهمیده بود که متوجه کارش شده ام. نه من و نه او به روی هم نیاوریم. انگار که اتفاقی نیافتاده است.
اما تا آخر اردو خیلی مخفیانه زیر نظرش داشتم. محسن خیلی ترسیده بود. از دست کجی او دیگر خبری نشد.
مشورت کنیم
دو جلسه برای این اتفاق بین مربی ها برگزار شد.
من در آن جا گفتم؛ اگر او را پیدا کنید، با او چه کار می کنید. هر کسی راه حلی می داد.
- یکی گفت: به همه بچه ها می گوییم که او پول هایشان را برداشته است. هر کاری دوست دارید با او بکنید.
- فرد دیگری گفت: تنبیه اش می کنیم.
- شخص دیگری گفت: دلیل کارش را می پرسیم.
خلاصه هر کدام از ما یک روش برای برخورد با اوداشتیم.
حاصل کار چه شد؟
در نهایت به این نتیجه رسیدیم که به روی او نیاوریم. به شرطی که او فهمیده باشد که ما از کارش با خبریم.
همین اتفاق نیز افتاد. با اتفاقی که در سرویس بهداشتی رقم خورد. در صورتی که من آن لحظه می توانستم با او شروع به جر و بحث کنم.
- چرا این کار را کردی؟
- نمی دونی عاقبت این کار چیست؟
- بیچاره پدر و مادرت؛ اگر متوجه شوند چه اتفاقی می افتد؟
- هزاران سوال و مساله پوچ که هیچ نتیجه ایی در بر نداشت.
می دانستم اگر این مسائل با او مطرح شود حاصل کار بی حاصلی است.
من این راز را با کسی در میان نگذاشتم. روز آخر اردو فرصتی ایجاد شد. محسن با من خلوت کرد.
ماجرا برای من تعریف کرد. هر آن چه با آن پول ها خریده بود و باقی مانده آن را برگرداند.
همان طور که در داستان نیز پیداست؛ ما قرار نیست درباره ی اثبات خطای فرزندمان داوری کنیم. قرار نیست در موفقیت ها و شکست ها به او اثبات کنیم که حق با ما بود. حال باید از ما تشکر یا عذر خواهی کند. قرار است آبروی او را حفظ کنیم.
پنجاه و پنج درصد نه هفتاد و پنج درصد
یکی از دوستانم جمله زیبایی می گفت: اگر در هفتاد و پنج درصد از کارهایم راه صحیح را طی کرده باشم می توانم خود را فرد موفقی بدانم.
اما من می گویم: اگر واقعا در پنجاه و پنج درصد از اوقات مطمئن هستیم که کار درست را انجام می دهیم موفقیت با ماست.
اما اگر این قدر به خود اطمینان نداریم، یعنی درصد صحت کارهای مان به پنجاه در صد هم نمی رسد، پس چرا به فرزند بی نوا خود می گوییم در اشتباه است؟
حال گفتن این اشتباه، با یک نگاه معنادار یا تغییر لحن یا حالت چهره … باشد.
چگونه با فرزند خود برخورد کنیم؟ تا مرتکب اشتباه نشود؟
پیشنهاد می کنم بیاییم به فرزند خود ایراد نگیریم. به خاطر این که غرور و عزت نفس او را جریحه دار می کنیم.
این رفتار ما او را به لجبازی و کینه توزی وادار می کند، در صورتی که هرگز ما همچین چیزی از رفتار انجام شده ی خود نمی خواهیم.
در موقع بحث و گفت و گو با فرزند خود، هرگز سخن خود را با این جمله آغاز نکنیم:
- من به تو ثابت می کنم…
چون این قبیل کلمات مفهومش این است که من از تو بیش تر می دانم و تو خنگ هستی. در واقع او را دعوت به جنگ می کنیم.
اگر می خواهیم موضوعی را به اثبات برسانیم نباید فرزندمان را به آن مطلب آگاه کنیم.
باید چنان با زیرکی عمل کنیم که او حدس نزند چه هدفی داریم. طوری به او اشتباهش را بیاموزیم که متوجه نشود درسی از ما گرفته است.
اشتباه او را طوری به او یادآوری کنیم که انگار آن را می دانسته و فراموش کرده است.
لرد چستر فیلد به فرزند خود می گفت:
پسر! اگر می توانی از دیگران عاقلانه تر رفتار کن ولی هرگز این برتری را به رخ آن ها نکش.
سقراط چگونه با برخورد می کرد؟
سقراط در آتن به شاگردانش می گفت: من فقط از یک چیز مطمئنم و آن این است که هیچ نمی دانم.
وقتی که سقراط که بعد از گذشت ده ها قرن، درستی نظریات و دانش او را تاکید کرده به ندانستن خود معترف بود، چگونه من و شما که آدم هایی معمولی بیش نیستیم می توانیم ادعای آگاهی بیشتر نسبت به سقراط داشته باشیم.
با چنین اعتقادی من هرگز، نه تنها به فرزندم بلکه به دیگران هم نمی گویم راهشان خطاست.
من چگونه برخورد می کنم؟
مثلا خود من، وقتی موضوعی را به اشتباه مطرح می کنم یا مرتکب عمل خطایی می شوم، موضوع را این طور با دیگران درمیان می گذارم: لطفا نگاه کنید. این نظر من است ولی ممکن است اشتباه کرده باشم. چون بارها دچار خطا شده ام. خواهش می کنم به نظر من توجه کنید، چون دوست دارم اگر خطایی در کارم هست آن را به من گوشزد کنید. بیاییم یک بار دیگر با هم موضوع را مورد بررسی قراردهیم.
شما نیز می توانید از این شیوه بهره بگیرید، چون نتایج بسیار خوبی در بردارد. هیچ کس در هیچ شرایطی نمی تواند به این نوع برخورد شما ایراد بگیرد. البته این روش را من ابداع نکرده ام.
آن را شخصی مورد استقاده قرار می داد و من هم بعد از اطمینان از کارایی آن بهتر دیدم آن را با شما در میان بگذارم.
اگر بی درنگ به خطای خود اعتراف کنید هیچ گاه دچار دردسر نخواهید شد.این اعتراف باعث می شود جر و بحث فورا تمام شود.
در نهایت به این شیوه فرزند خود یا شخص دیگر را وادار می کنیم تا حد ممکن نسبت به ما رعایت انصاف را بکند. ضمنا این عمل ما موجب می شود او نیز به خطای خود اقرار کند.
در صورتی که اگر متوجه شویم کسی به خطا می رود و فورا اشتباه او را گوشزد کنیم، یقینا می دانیم چه بلایی سرمان خواهد آمد؟
نقش ضمیر “من” در زندگی
در زندگی هر انسانی ضمیر “من” نقش بسیار مهمی بازی می کند.
در این میان هر چیز که به “من” مربوط می شود فرقی نمی کند؛ فورا ناراحت می شویم.
- من
- خانه ی من
- پدر من
- کشور من
- مذهب من
- حتی اگر بگویند ساعت من زمان را اشتباه نشان می دهد
- یا اتومبیل من خوب کار نمی کند
- و غیره
فورا درصدد برمی آییم از آن دفاع کنیم و دلایلی ارائه دهیم که ثابت کند ایراد گیرنده برخطاست.
کارل راجرز، روانکاو معروف، در کتاب خود به نام در راه آدم شدن می نویسد:
«من فهمیده ام وقتی می پذیرم و به خود اجازه می دهم که فرد دیگری را درک کنم، کار بس مهمی انجام داده ام.
حتما تعجب می کنید چرا چنین می گویم. حتما می خواهید بپرسید مگر لازم است که به خودمان اجازه دهیم کس دیگری را درک کنیم؟ در جواب باید بگویم: بله، چون اولین واکنش ما نسبت به حرفی که از دیگران می شنویم داوری یا قضاوت است نه درک آن.
وقتی کسی به ما احساس یا رفتاری نشان می دهد یا اعتقادی را ابراز می دارد تمایل ما این است که فورا آن را ارزش گذاری کنیم. بگوییم درست می گوید یا کارش احمقانه است یا چه کار عجیبی کرد یا مرتکب اشتباه شد و غیره.
به ندرت به خود اجازه می دهیم احساس یا رفتار او را درک کنیم و ببنیم معنای آن عمل برای کسی که آن را انجام داده است، چیست.»
چگونه با فرزند خود رفتار کنیم؟
پس با تهدید و تمسخر و دشنام نمی توانیم فرزند خود را در جهت اهداف خود تغییر دهیم.
به جای گفتن کاملا اطمینان دارم، بی تردید و غیره از کلماتی مثل فکر می کنم یا به نظرمن یا تصور من این است استفاه کنید.
ما این موضوع را به این شکل نیز می توانیم برای خود حل کنیم؛
- بالاخره به اشتباه خود پی خواهد برد.
- دفعه ی بعد آن را اصلاح خواهد کرد.
- ضعف فرزند خود را به رخ نکشیم.
- از تحقیر و توهین به او خودداری کنیم.
- هرگز به صراحت و روشنی نباید به فرزندمان بگوییم اشتباه می کند.
- ما با رفتار نرم و ملایم به راحتی می توانیم اکثر پیشنهادات و عقاید خود را به فرزندمان بقبولانیم.
پس اگر می خواهیم فرزند خود را با خود همراه کنیم؛ این موارد را فراموش نکنیم:
- به عقاید او احترام بگذاریم.
- تا می توانیم اشتباه او را نادیده بگیریم.
- هرگز به او نگوییم اشتباه می کند.
چند جمله یواشکی با والدین
به نظرم بهترین راه کار برای الگوگیری فرزندمان از ما همین قسمت بس است.
اگر خود خطا کردیم به خطای خود اعتراف کنیم.
وقتی روشن می شود که شایسته تنبیه هستیم؛
آیا بهتر نیست خود از آن استقبال کنیم و اعتراف به خطا کنیم؟
آیا خودمان از خود انتقاد کنیم بهتر نیست تا این که کلمات سرزنش آمیز را از دیگران بشنویم؟
بنابراین بهتر نیست شتاب کنیم و هر ناسزایی که دیگری می خواهد به ما بگوید خودمان به خود بگوییم.
بنابراین بهتر نیست تاخشم را خودمان خلع سلاح کنیم.
در این صورت نود درصد امکان دارد که طرف مقابل آرام شده و حالتی محبت آمیز به خود بگیرد و از لغزش ما چشم پوشی کند.
به یاد داشته باشیم که پاسخ متواضعانه ی ما خشم دشمنان را دفع خواهد کرد.
بنابراین هرگاه یقین داریم حق با ماست، با ملایمت و فکر بکوشیم دیگران را با خود هم عقیده کنیم.
اما اگر مرتکب خطا شدیم، باید فورا و صریحا اعتراف کنیم.
این شیوه نه فقط نتایج عجیبی به بار خواهد آورد بلکه لذت آن را از دفاع بیشتر هم می کند.
اگر تهمت را با تهمت تلافی کنیم چندان چیزی عاید ما نمی شود. اما اگر تسلیم شویم و گذشت کنیم آنگاه بیش از آن چه انتظار داریم منفعت کسب خواهیم کرد.
اقدام عملی
می توانید با نوشتن نامه یا یادداشتی کوتاه این موضوع را برای خود کمی ساده کنیم.
اما با یک اصل مهم؛
میل کمک را در طرف مقابل بالا ببریم.
پسر عزیزم سلام!
(میل داری به من کمک کنی؟)
می دانم که دیشب خیلی تند روی کردم. سعی می کنم خشم و عصبانیت خود را کنترل کنم. به شرطی که کمکم کنی.
پس همین امشب نامه ای برایم بنویس و به من یاد بده برای رفع نواقصم باید چه کار کنم. من قول می دهم برای اصلاح خودم تلاش کنم.
دوست دارم عزیزم.