چرا کودک ما عقده ای می شود؟
سوالی است که خیلی از والدین نسبت به آن نگرانی های خاص خود را دارند.
البته سوال مهم تر این است که چگونه کودک ما عقده ای می شود؟
شیشه و محبت
شیشه چگونه می شکند؟
شیشه در اثر ضربه می شکند.
وقتی ضربه ای محکم یا سنگ به آن زده می شود؛
بر اثر آن، شیشه ترک بر می دارد یا می شکند. البته این شکستن شیشه دیگر اصلاح شدنی نیست.
دیگر نمی توان آن را به وسیله چیزی به حالت اولیه اش برگرداند.
“شیشه بشکسته را پیوند کردن مشکل است.”
محبت نیز مثل شیشه است.
اگر دل کسی آزرده شد برگرداندن آن، کار مشکلی است، یک نق زدن و غرغر کردن و … ضربه محکمی است که محبت را از بین می برد.
مثل همان ضربه محکمی است که بر شیشه وارد می شود.
نبود محبت مساوی با عقده ای شدن
محبت در وجود تمام انسان ها نهفته و خدادادی است.
در صورتی که اگر ما محبت را از بین نبریم، بلکه آن را پرورش و پر و بال بدهیم حرف اول و آخر را در زندگی هر انسانی خواهد زد.
اگر در خانه بین والدین عاطفه و محبت حاکم باشد فرزندان نیز با محبت و با عاطفه می شوند.
اگر در خانه بین والدین عاطفه و محبت حاکم نباشد دختر و پسر آن ها نیز نمی توانند دیگرگرا باشند.
معمولا در جوامع امروزی اختلاف ها و جار و جنجال ها و خیانت ها به علت عدم محبت در خانواده است.
در نهایت این اختلاف ها باعث عقده ای شدن افراد آن خواهد شد.
عقده ای که جاهلان را جاهل تر کرد
شاهد مثال آن را تاریخ به روشنی بیان می کند.
در زمان جاهلیت یعنی قبل از بعثت پیامبر مهربانی ها (صل الله علیه و آله) عدم محبت در خانواده، کار را به جایی رسانده بود که زنده زنده بچه خود را زیر خاک دفن می کردند.
به این خاطر این عبارت را ذکر نمودم که یاد آور شوم؛
اگر در خانه محبت خدادادی بیرون برود و فرزند بی محبت بار بیاید در حقیقت فرزند خود را مثل زمان جاهلیت کشته ایم.
البته این کار را ما امروزه خیلی مدرن انجام می دهیم.
به این صورت که؛
وقتی بین زن و شوهر اختلاف و دوئیت باشد و به هم بد زبانی کنند، بچه ای که پرورش پیدا می کند کم کم آن محبت خدادادی را از دست می دهد و محبت او به وسیله پدر و مادرش نابود می شود.
(از دست دادن محبت یعنی از دست دادن کودک)
هنگامی که اختلاف ها در خانه ها بالا بگیرد، می بینیم که نقش زوجین در خانه کم می شود.
در نتیجه محبت بین زن و شوهر کمرنگ می گردد.
بنابراین اگر از محبت مراقبت و مواظبت نشود و برای آن هیچ کوششی از خود نداشته باشیم روز به روز شاهد از بین رفتن خود و اطرافیانمان خواهیم بود.
اگر محبت برود، عقده می آید
اگر محبت از بین برود وصال و خیرخواهی تبدیل به جدایی و بد خواهی می شود و خانه را تبدیل به زندان می کند.
زمانی که محبت بین والدین نباشد مرد تا آخر شب در بیرون از خانه در کوچه ها و قهوه خانه ها و پارک ها پرسه می زند تا دیرتر به خانه بیاید.
زن هم ترجیح می دهد تا در خانه تنها یا با دوستان خود بماند و هیچ کس را نداشته باشد.
در نتیجه فرزندان نیز این رویه را برای خود و زندگی خود برمی گزینند و پیش می روند.
“در خانه ای که محبت نباشد زندگی مرگ تدریجی است.”
چرا کودک ما عقده ای می شود؟
- غم و غصه،
- ترش رویی،
- چک و سفته بازار،
- خستگی کار،
- بی نشاطی،
- آدم اخمو و عبوس،
- منفی باف،
- بهانه گیر،
- نق زدن و غرغر کردن و …
محیط خانه را سرد می کند.
تمام این ها به محبت ضربه می زند.
خانواده ما، همسر یا شوهر یا فرزند ما امتیازاتی دارند، چرا امتیازهای آن ها را فراموش می کنیم؟!
مگر انسان می شود نقص و اشتباه نداشته باشد؟
همه ما نقص و عیب داریم اما باید جنبه مثبت و امتیازهای انسان ها را دید.
اختلاف در خانه امری طبیعی است. توافق صد در صد بین والدین محال است.
سلیقه ها و اخلاق ها مختلف هستند اما کاری که ما باید انجام دهیم این است که نباید به آن اختلاف سلیقه ها و اخلاق ها دامن بزنیم.
“خدای مهربان در سوره روم آیه بیست و یک می فرمایند:
و جعل بینکم موده و رحمه
بین زن و مرد محبت و عاطفه قرار داده است.”
اگر در خانه ای محبت نباشد عقده ای عجیب در خانواده شکل می گیرد.
مرد وقتی وارد خانه می شود، همان طور که گل ته کفش را بیرون می ریزد و وارد خانه می شود، باید غم و غصه و بی نشاطی را بیرون بریزد و وارد خانه شود.
زن قبل از آن که شوهرش بیاید، مثل این که جارو می کند و خاکروبه ها را بیرون می ریزد، باید غم و غصه ها و بی نشاطی را بیرون بریزد و خود را مهیا برای آمدن شوهر خود کند.
“نشاط، تبسم و نوازش ما روی فرزندان مان اثر گذار است.”
اگر محبت در خانه نباشد بچه ها عقده ای می شوند.
در نتیجه نمی توانیم فرزند خوب تحویل جامعه بدهیم.
بنابراین اگر عاطفه در خانه نباشد، فرزند ما نیز بی عاطفه خواهد شد.
نشانه های عقده ای بودن
احتکار، گران فروشی، ظلم، خیانت و … این ها همه از عدم وجود محبت در فرد سرچشمه می گیرد.
گرگ درنده درندگی می کند اما یقین داشته باشیم اگر انسانی بی عاطفه و بی محبت شد (عقده ای شد) از گرگ درنده هم درنده تر می شود.
حال چه باید کرد که این اختلاف ها، سنگی برای شیشه محبت در خانواده ی ما نشود؟
- باید بخشش،
- نادیده گرفتن، ب
- ه روی نیاوردن،
- به رخ نکشیدن
در خانه، زندگی و وجود هر انسانی حاکم باشد.
یعنی وقتی فردی بدی کرد مثل این که اصلا او بدی نکرده است.
” خدای مهربان در سوره بقره آیه صد و هشتاد و هفت می فرمایند:
هن لباس لکم و انتم لباس لهن
مرد برای زن لباس است و زن هم برای مرد لباس است.”
یعنی نقص زن را مرد می پوشاند و نقص مرد را زن پوشش می دهد.
یعنی هر دو باید نقص پوش هر یک باشند.
این امر حاصل نمی شود مگر با نادیده گرفتن اختلاف های یکدیگر.
هر انسانی یک سری امتیازاتی دارد؛ وقتی که بدی ها جلو آمد باید امتیازها نیز جلو بیاید.
اول خیلی مشکل است اما کم کم عادی می شود.
اگر این طور شد خانه شما به کارخانه انسان سازی تبدیل می شود.
فرزند ما همان طور که شیر و یا غذا می خواهد، ناز هم می خواهد.
از همان روز اول فرزند ما محبت می خواهد.
یعنی از همان روز اول باید ناز او را بکشیم، باید به او محبت کنیم.
مراقبت هایی برای عقده ای نشدن کودک
پدرهایی را می شناسم که وقتی سر کار می روند فرزندان شان خواب هستند.
وقتی هم که برمی گردند باز هم بچه هایشان خواب هستند و بچه ها هفته به هفته پدر را نمی بینند.
باید مراقب بود که این کار و شغل مان خیلی برای فرزندان مان خطرناک نباشد.
این نوع کار و شغل عقده می آورد.
فرزند ما مهر پدر و مادر می خواهد.
پدر و مادرها هر چه که باشند، هر پست و مقامی که داشته باشند، هر چه کار هم که داشته باشند باید یکی از کارها و اولویت های شان رسیدگی به فرزندان شان باشد.
بله درست است که ما برای آن ها به این کار و شغل می پردازیم.
البته باید کمی هم فکر کنیم، می بینیم که حضور ما هم برای آن ها مهم تر از پول و درآمد و … است یا نه!!!
صبح ها قبل از رفتن به سر کار، شب ها بعد از برگشت از کار اولویت ما زن داری و شوهر داری و بچه داری کردن باشد. بعد از آن باید سراغ کار برویم.
یعنی باید به درد دل زن و یا مرد و فرزندان مان گوش بدهیم.
باید توجه و تبسم در ما وجود داشته باشد. دست نوازش نیاز دارد.
این ها همه غذای روح خانواده ما را شکل می دهد که در صورت نبود آن موجب عقده ای شدن آن ها می گردد.
معمولا امروزه والدین به دنبال غذای جسم فرزند خود هستند نه غذای روح او؛
به همین خاطر او را برای کسب درآمد بهتر و بیش تر به مهد کودک ها یا خانه پدر و مادر و یا دوستان خود و یا حتی آن ها را تنها می گذارند.
معنای عقده ای چیست؟
من آن را این طور معنا و تعریف می کنم: آیا غده سرطانی در جسم را می شناسید؟
عقده همان غده سرطانی در روح انسان ها است که آن ها را می کشد. پس عقده یعنی غده روحی.
- فرزند ما اگر از نظر روحی شاداب نبود.
- مخزن محبت او به اندازه کافی پر نشد و منتظر نیاز خود شد.
- اگرکودک دید کسی ناز او را نمی کشد و متوجه او نیست و این دفعات به کرار در حال تکرار شدن باشد.
به این دلیل موجب ناراحتی و ناملایمتی های او فراهم می شود؛
در نهایت ضمیر آگاه به ضمیر نا آگاه می رود و موجبات غده سرطان روحی را به وجود می آورد.
چهار نوع از عقده ای ها
این غده سرطانی چهار نوع است:
- افرادی که عقده ی آن ها منفجر می شود به طور تصعیدی.
یعنی تازیانه ای می شود برای فعالیت و کار و کوشش کردن و معمولا این نوع از افراد نابغه در می آیند.
۲٫ افرادی که عقده ی آن ها منفجر نمی شود و خود به خود نابود می شود.
یعنی با تربیت صحیح و محیط خوب و معلم دانا و فهمیده می توان جلوی آن را گرفت و نمی گذارد آن منفجر شود.
۳٫ افرادی که عقده ی آن ها منفجر می شود به طور تهیجی.
یعنی با هیجان های روحی توام است که موجب دیوانگی، ضعف اعصاب شدید و حالت بهت و مبهوتی می گردد.
وقتی کسی در فقر و فلاکت، در به دری و بی پدری، یا کسی از والدین او نبوده اند که ناز او را بکشند زندگی کرده و بزرگ شده است؛
موجبات عقده ای شدن او فراهم و گاهی منجر به دیوانگی شده است.
۴٫ افرادی که عقده ی آن ها منفجر می شود به طور عادی.
یعنی پرخاشگر از کار درمی آید.
- نمی تواند با جامعه تماس بگیرد.
- نمی تواند زن داری یا شوهرداری کند.
- آدمی دل مرده است.
- کاسبی که نمی تواند مشتری جذب کند.
- می خواهد خودش را به دیگران نشان بدهد.
مثلا یک روز لباس های تنگ و روز دیگر لباس گشاد می پوشد. یعنی می خواهد کاری کند که انگشت نما شود، یعنی به دیگران بگوید به من نگاه کنید.
ضربه روحی
اگر والدین ناز فرزندان خود را نکشند و از محبت خدادادی آن ها مراقبت نکنند ضربه روحی جبران نشدنی به او وارد می کنند که بعد از آن پشیمانی سود ندارد.
مثلا پدر یا مادری که در جمعی حضور دارند یک دفعه به بچه ی خود بگویند گم شو یا خفه شو و از این قبیل توهین ها؛
خوب به نظر شما در وجود او چه اتفاقی خواهد افتاد؟
او نیاز به ناز کشیدن و محبت دارد و جواب او توهین شد در نتیجه روح او چروک و عقده ای می شود که در یکی از مراحل زندگی اش منفجر خواهد گردید.
دو خطر بزرگ در کمین والدین
همان طور که نباید بگذاریم فرزندان ما عقده ای شوند نباید هم بگذاریم لوس وننر شوند و این دو با هم هیج فرقی ندارند.
هر دو خطر بزرگی در زندگی فرزند ما به شمار می رود.
محبت بیش از اندازه و افراطی مانند این می ماند که یک گل یا درخت را دو روز یک مرتبه آب می خواهد شما هر ساعت به آن آب بدهید.
خوب مسلم است که می گندد و از بین می رود.
درباره محبت نیز این چنین است.
زیرا یکی از آن ها افراط کاری است و دیگری تفریط است.
فرزند ما اگر لوس و ننر شود نمی تواند در جامعه زندگی کند چرا که از خود راضی است و عضو زائد جامعه محسوب می شود.
اگر هم محبت پدر و مادر ندیده باشد، آن هم عقده ای است و نمی تواند زندگی کند.
پس هر دو از بام افتادن است و نباید در زندگی ما ریشه کند.
ما باید حد وسط و اعتدال را در محبت و در کارهای دیگر خود قرار دهیم.
محبت درمان عقده
ما اگر دوران زندگی بیست سال اول آن ها را به سه دوره هفت ساله تقسیم کنیم در هر سه دوره آن ها به محبت نیاز فوق العاده دارند و در همه دوران ها شدت محبت کردن به آن ها یکی است فقط و فقط طریقه محبت کردن به آن ها تغییر پیدا می کند.
بچه ها از همان زمان تولد حرف برای گفتن دارند و باید به حرف های آنان گوش بدهیم و توجه بکینم.
بی اعتنایی به آن ها و به حرف آن ها خطر خیلی بزرگی است که موجب عقده می شود.
ممنون از اطلاعات خوبی که در این مقاله ارائه دادهبودید . به امید روزی که هیچ فرزندی به علت کمبود محبت عقدهای نشود!
لطفا در مورد مرز بین عقدهای شدن و لوس شدن بیشتر توضیح دهید؟
اصولا آیا این دو با هم مرز مشترک دارند؟