چگونه می توانم نسبت به فرزندم بی توجهی نشان ندهم؟

در حال بررسی عوامل حرف نشنوی بچه ها هستیم. در مقاله قبل به اولین دلیل یعنی انتقاد کردن اشاره کردیم. در این جا به دلیل دوم می پردازیم. عامل دیگری که باعث می شود تا فرزند مان حرف شنوی نداشته باشد؛ بی توجهی ما به اوست.

قبل از شروع به خواندن این نوشته، به شما پیشنهاد می کنم؛  مقاله قبل ( انتقاد کردن) را مطالعه کنید.

زمانی که یک اردو دانش آموزی در سنین تقریبا پانزده سال برگزار کردم. به فردی با این مشخصات برخورد داشتم. سن او از همه بچه های حاضر در آن جا پایین تر بود. خیلی بد دهان، بد قلق بود، کارخودش را انجام می داد. به حرف هیچ یک از مربیان اردو توجه نمی کرد. همه بچه ها حتی مستخدم جایی که اسکان داشتیم از او شکایت داشتند.

به عبارت بهتر، یک بچه حرف نشنو به تمام معنا بود. من به عنوان مسئول و مربی اردو به طور کامل صدرا را زیر نظر داشتم. هر کدام از مربیان هم برای آن که او را مهار کنند هر ترفندی که بلد بودند انجام دادند. موقعیتی پیش آمد که صدرا با من هم صحبت شد. در این چند دقیقه کوتاه اتفاقی افتاد که تا همین امروز اگر پدر او بخواهد حرفی به او بزند از طریق من اقدام می کند. یعنی از من حرف شنوی کامل دارد.

به نظر من در عالم هستی برای وادار کردن بچه ها به انجام کار یعنی حرف شنوی از ما،  فقط یک راه وجود دارد. آیا تاکنون به این راه فکر کرده اید؟ اگر  نه من برایتان می گویم. آن راه یا وسیله برای حرف شنوی این است که باید میل به انجام آن کار را در فرزندتان به وجود آورید. به یاد داشته باشید جز علاقه مند کردن او و ایجاد انگیزه در او راه دیگری وجود ندارد. شاید وجود دارد ولی من از آن اطلاع ندارم.

البته شما می توانید با تهدید، جریمه، توبیخ، تنبیه و … فرزندتان را وادار کنید کار خاصی را برایتان انجام دهد. بنابراین در ظاهر بچه ی حرف شنویی باشد. ولی این روش ها نه تنها تاریخ انقضای خود را از دست داده اند و کارگشا نیستند، بلکه اگر کارآمد هم باشند با پیامدهای ناخوشایندی همراه خواهد بود.

زمانی که به بررسی رفتارها پرداختم. تا مشکل را پیدا کنم به بی توجهی رسیدم. در نهایت تنها راهی که آن روز به کمک من آمد توجه صحیح من نسبت به او بود؛ آن چه را که می خواست به او دادم. صدرا همان چیزی را از من، والدینش و دیگران می خواست که فروید می گوید؛ “هر چیزی که من و شما انجام می دهیم براساس این انگیزه است: تمایل به مهم بودن و ارزش داشتن.” زیگموند فروید

Draw attention

من هم به او ارزش دادم و نشان دادم که فرد مهمی است. یعنی به او به جای بی توجهی، توجه صحیح نشان دادم.

توجه صحیح داشتن یعنی چی؟

یعنی  با تمام حواس های پنج گانه خود به فرزندمان توجه نشان دهیم. در هرزمان و مکانی. با تمام شرایط ممکن.

همه ی آدم ها دوست دارند مورد توجه قرار بگیرند و از دیگران متمایز شوند و سری در میان سرها در آورند. صدرا هم نیاز به تمام این ها داشت. در صورتی که  هیچ کس نمی دانست او چرا این طور رفتار می کند.  حتی پدر و مادر صدرا هم نمی دانستند. نه تنها صدرا بلکه تمام آدم های روی زمین به توجه و حس تمایز نسبت به دیگران و در یک کلام مهم بودن احتیاج دارند.

جان دیویی می گوید: “مهم ترین نیاز در طبیعت بشر، آرزوی مهم بودن است.”

Draw attention

این عبارت را فراموش نکنید: آرزوی مهم بودن. در هر صورتی فرزندمان را ببینیم و به آن ها بی توجهی نکنیم.

راه حلی ساده برای رفع بی توجهی

من متوجه شدم کسی حرف های صدرا را نمی شنود، پس چرا او باید از ماها حرف شنوی داشته باشد!!!

تمام آدم های روی زمین خواسته هایی دارند؛ از جمله غذا، خواب، پوشاک، مسکن، سلامتی، طول عمر، ارضای تمایلات جنسی، سعادت، نیکبختی، پول و چیزهایی که با آن می توان تهیه کرد. راستی نباید فراموش کنیم جلب توجه کردن (احساس مهم و با ارزش بودن) از خواسته های خیلی مهم ما انسان هاست. به همین شکل نیز نبود او را در زندگی های خود و فرزندان مان فراموش می کنیم.

فکر کنم متوجه شده اید همه ی خواسته های فوق معمولا ارضا می شوند ولی یکی از آن ها کمتر مورد توجه قرار می گیرد و به ندرت ارضا می شود.

از زبان ویلیام جیمز این کمبود را می خوانیم: “عمیق ترین نیرو در طبیعت و ذات بشر، عطش بی پایان او به تحسین شدن است.”

یعنی بهترین و ساده ترین راه حل برای برطرف کردن بی توجهی به فرزندان مان می توانیم آنها را تحسین کنیم.

اگر مهم بودن و مورد احترام دیگران قرار داشتن، احساس برتر بودن، مورد تحسین قرار گرفتن، در انسان نبود و یا اهمیتی به آن نمی داد زندگی او خیلی سخت و دشوار می شد. به عبارت دیگر؛ پولی برای تهیه کتاب  و آموزش نمی پرداخت. برای کسب افتخارات تلاش نمی کرد. کسی برای نویسندگی، نواختن موسیقی، ثروتمندی و کسب قدرت و … تلاش نمی کرد. همین عطش است که مارا وادار می کند جدید ترین خانه ها، ماشین ها، لباس ها را تهیه کنیم. همین عطش است که مارا وادار می کند تا به گروه های مختلف بپیوندیم یا فعالیت های خاص انجام دهیم.

نوع برآورده ساختن این موضوع، تعیین کننده ی شخصیت ماست و مهم ترین ویژگی ما را مشخص می کند.

  • یک فردی مهم بودن خود را با ساخت و یا تامین هزینه ی تاسیس یک مدرسه و بیمارستان و … به دست می آورد. یعنی به نوعی توجه دیگران را به خود جلب می کند.
  • یک فردی مهم بودن خود را با سرقت و دزدی و قتل به دست می آورد. یعنی به نوع دیگری نظر دیگران را به خود جلب می کند.
  • پس هر شخصی دیدگاه خاص خود را در مورد مهم بودن و ارزش داشتن در زندگی دارد.

صدرا هم آن روز با بازی گوشی، شیطنت و حرف کسی را گوش ندادن می خواست توجه دیگران را نسبت به خود بدست بیاورد. خوب حتما می گویید من با صدرا چه کار کردم؛

خیلی از ما دوست داریم با اسم های مختلفی یکدیگر را خطاب کنیم و این نیز نمونه ای از مهم بودن ما انسان هاست. خلاصه به هر نحوی که شده حتی با علامت خاص می خواهیم به اعتبار خود بیفزاییم. پس اولین کاری که برای رفع بی توجهی انجام دادم به او یک عنوان دادم. آن عنوان “سلطان” بود. البته این کار من نوعی تحسین او نیز به حساب می آمد. صدرا خیلی خوشش آمد. من در ادامه گفت وگوی مان سعی می کردم از لفظ “سلطان” استفاده کنم. کار دیگری که برای رفع بی توجهی انجام دادم به او مسئولیت دادم. من به وسیله این دو سرمایه توانستم به جای بی توجهی به او، توجه صحیح نشان دهم. بنابراین ارزش داشتن و مهم بودن را به او فهماندم.

حتما برای شما هم پیش آمده که فرزندتان خودش را به مریضی بزند. خیلی اوقات برای این که مهم بودن خودشان را نشان بدهند خود را به بیماری می زنند. دقیقا همان کاری که ما بزرگتر ها انجام می دهیم. تا از این طریق حس همدردی و توجه دیگران را به خود جلب کنیم تا در نهایت حس کنند فرد مهمی هستیم.

خیلی از ما هنگام بیماری دوست داریم همسرمان در کنار بستر ما ساعت ها بنشیند و دستهایمان را بفشارد. بچه ها هم وقتی به این نیاز می رسند همین رفتار را انجام می دهند.

به هر ترتیب بچه ها برای آن که به پدر و مادر خود بگویند که مهم و ارزش مند هستند ترتیبی می دهند تا توجه آن ها را به خود جلب کنند.

چگونه به فرزندم بی توجهی نکنم؟

قابلیت و توانایی ما در رفتار با فرزندان مان در این عبارت “شواب“خلاصه می شود:

“بزرگترین سرمایه ی من قدرتی است  که در ایجاد انگیزه در افراد دارم. تنها راهی که به کمک آن می توانیم تلاش دیگران را برانگیزیم این است که آن ها را تشویق کنیم. برعکس، هیچ چیزی به اندازه انتقاد موجب کشته شدن انگیزه در دیگران نیست. من هیچ وقت ازکسی ایراد نمی گیرم. معتقدم که باید در دیگران انگیزه برای کارکردن ایجاد کرد. به همین خاطر آماده ام تا دیگران را تحسین کنم اما از عیب گیری دیگران بیزارم. وقتی از چیزی خوشم بیاید صادقانه و با تمام وجود آن را تحسین می کنم.”

عبارت”شواب” را می توانیم در چهار جمله کلیدی همیشه به همراه داشته باشیم:

  1. قدرت ایجاد انگیزه
  2. تشویق و تحسین دیگران
  3. ممنوع بودن عیب جویی و انتقاد
  4. صادق بودن

Draw attention

خوب معمولا ما چگونه عمل می کنیم؟ دقیقا عکس آن. یعنی به محض این که از چیزی بدمان بیاید داد و فریاد به راه می اندازیم و وقتی خوشمان بیاید فقط سکوت می کنیم.

پس از من به شما نصیحت که آدم ها با تشویق خیلی بهتر کار می کنند تا با انتقاد و سرزنش. علت موفقیت خیلی از انسان های فوق العاده همین است.

انسان بیش از غذا به تشویق و تحسین نیاز دارد. ولی متوجه نیستیم که ندادن غذای روحی خیلی مهم تر از غذای جسمی است.

هیچ چیز به اندازه ی کف زدن حضار برای من مهم و ضروری نیست. به این وسیله لیاقت و شایستگی من رشد می کند و استعدادم تقویت می شود. بله ما به فرزندان، مهمانان و …غذا می دهیم ولی آن غذایی که غذای روح آنان است کمتر به آنان می رسانیم. به آن ها کباب و پیتزا و… می دهیم تا انرژی جسمانی شان تامین شود، ولی از صحبت های خوب و قشنگ که در گوش آن ها هم چون آهنگ موسیقی طنین انداز باشد…نه.

به شما قول می دهم اگر تقدیر و تحسین صمیمانه ما به موقع و درست صورت بگیرد؛ زندگی فرزند ما را دگرگون کند. در ضمن ما هم به هدف خود یعنی حرف شنوی آن ها نیز می رسیم.

نکته خیلی مهم ؛ لطفا چاپلوسی را با تحسین اشتباه نگیرید.

تفاوت تحسین و چاپلوسی چیست؟ خیلی ساده است: تحسین به صورت صادقانه صورت می گیرد، ولی چاپلوسی، غیر صادقانه.

احساس می کنم این جمله حرف های زیادی برای گفتن داشته باشد؛ از دشمنانی که به تو حمله می کنند نترس از دوستانی بترس که چاپلوسی تو را می کنند.

در آخر پیشنهاد می کنم به جای بی توجهی، به جنبه های خوب فرزندتان فکر کنید و صادقانه به تعریف و تمجید از آن ها بپردازیم. ما به وسیله این روش می توانیم به جای انتقال بی توجهی به آن ها، توجه صحیح را به آن ها انتقال دهیم. اگر از صمیم قلب آن ها را سخاوتمندانه ستایش کنیم؛  یعنی او را مهم بدانیم و به او ارزش بدهیم. در نهایت او نیز برای کلمات ما ارزش و احترام قائل خواهد شد و آن را هم چون گوهری ناب نگه خواهد داشت و در سراسر عمر تکرار خواهد کرد. بنابراین به حرف های ما بهتر گوش می دهد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.