حرف شنوی فرزند، بدون انتقاد و شکایت

انتقاد و رابطه آن با حرف شنوی در فرآیند فرزندپروری

شما که این متن را می خوانید و من که نویسنده این متن هستم؛ همه زمانی هم سن و سال فرزندمان بودیم.

حالا هم بزرگسالانی هستیم که احتمالا یا بچه داریم یا با بچه ها سر و کار داریم.

ممکن است کارمان مستقیم در رابطه با فرزندان باشد یا حداقل این است که در فامیل و دوست و آشنا بچه ها را می بینیم.

پس حتما هم شده که به آن ها چیزی گفته باشید و آن ها حرف شما را نادیده گرفته باشند. و به اصطلاح پدر و مادرها حرف شنوی نداشته باشند.

تصور ما این است که هر کار فردی در مقابل ما قرار می‌گیرد و مطابق میل ما رفتار نمی‌کند نیاز به اصلاح دارد. در فرهنگ‌های دیگر انتقاد کردن نهی شده است.

چرا که انتقاد باعث می‌شود فردی که با او در ارتباط هستیم نسبت به ما گارد بگیرد و حرفمان را گوش ندهد.

حال اگر می‌خواهیم انتقاد کنیم چطور باید این کار را انجام دهیم. انتقاد کردن هم مثل هر عمل ارتباطی باید‌ها و نبایدهای خاص خودش را دارد.

حتماً موافقید که باید در این صورت کمی تربیت شوند!

این کار بچه ها هم مثل همه انسان های دیگر، ممکن است درست نباشد یا لااقل از دید ما درست نباشد.

خب، این طور وقت ها باید چه کار کنیم؟

فقط نگاه کنیم و بگذاریم که بچه ها به کارشان ادامه دهند؟!

احتمالاً  موافقید که باید کمی تربیت شوند؟!

آیا بروم جلو و با توپ و تشر به او بگویم مگر نمی شنوی که چه می گویم؟!

همان کاری که بعضی از بزرگترها می کنند؛ ولی من که می دانم با داد و فریاد و انتقاد کردن هیچ کاری جلو نمی رود که نمی رود!!!

پس چه کار کنم که هم وظیفه پدری و مادری یا مربیگری ام را انجام دهم و هم به شخصیت بچه آسیب وارد نکنم.

این مدل انتقاد همان نبایدهای انتقاد است. اگر قرار است از دیگری انتقاد کنیم باید روش درست آنرا آموخته باشیم.

اگر ارتباط ما با کودکان و نوجوانان باشد این فراید حساس تر می‌شود و باید دقت و ظرافت بیشتری در انتقاد کردن به خرج دهیم.

عوامل حرف شنوی نداشتن و ناکارآمدی والدین

به هر حال پدر و مادر و یا مربی عزیز آگاه باشید که

عوامل مختلفی دست به دست هم می دهند، تا فرزند ما حرف شنوی نداشته باشند و ما را در موقعیت های مختلف ناکارآمد نشان دهند.

گروهی از این عوامل عبارتند از:

  • انتقاد کردن
  • سرزنش کردن
  • شکایت کردن
  • غر زدن
  • تهدید کردن
  • تنبیه کردن
  • حق حساب دهی یا باج دهی

ما در این جا به بررسی اولین دلیل از گروه عوامل بالا یعنی ” انتقاد کردن ” (criticize) می پردازیم.

حرف شنوی با انتقاد کردن سازگاری ندارد

به نظر می رسد طرز ارتباط گیری ما با بچه ها و گفتگو کردن ما با آن ها بسیار مهم و ضروری است.

اجازه بدهید این موضوع را با چند سوال شروع کنم:

  • آیا فرزندی را دیده اید که با انتقاد پدر و مادرش درس خوان شده باشد؟
  • آیا فرزندی را دیده اید که با انتقاد پدر و مادرش شلختگی را کنار گذاشته باشد؟
  • آیا شاگردی را دیده اید که با انتقاد معلم سر کلاس ساکت نشسته باشد؟
  • آیا شاگردی را دیده اید که با انتقاد ناظم مدرسه تأخیر صبحگاهی را کنار گذاشته باشد؟

این سوال را از هزاران نفر که درگیر آن بوده اند پرسیده ام و تقریباً پاسخ همه منفی بوده است!

و اگر تغییراتی بوده که بچه ها حرف شنوی پیدا کرده اند هیچ ارتباطی با انتقاد نداشته بلکه عامل اثرگذار دیگر مثل قدرت یا محبت در میان بوده است.

در حقیقت زمانی انتقاد می کنیم که چیزی در دنیای واقعی با آنچه در دنیای مطلوب ذهنی ما وجود دارد بسیار متفاوت باشد.

مثلاً من اعتقاد دارم که خانه باید مرتب باشد اما فرزندم وقتی از مدرسه می آید یا زمانی که کارش با اسباب بازی ها تمام می شود؛

وسائلش را در هر جایی که دلش بخواهد می گذارد.

یا مثلاً من به بهداشت اهمیت می دهم. اما فرزندم بدون آن که دست خود را با آب و صابون شستشو دهد به سراغ خوراکی ها و تغذیه می رود.

در این جا بین دنیای مطلوب ذهنی من (خانه مرتب و بهداشت) و دنیای واقعی ( یک فرزند نامرتب و غیربهداشتی!) تفاوت بزرگی وجود دارد.

و همین موضوع باعث می شود که انتقاداتی شکل بگیرد.

راستی یک سوال:

 

آیا شما تا به حال شده با انتقاد از فرزند خود یا دیگران بتوانید رفتارشان را اصلاح کنید؟!!

زمانی که دخترم حدود یک تا دو سالش بود، وقتی به اتاقم می رفتم، شوکه می شدم.

از وضعیتی که در آن جا مشاهده می کردم بسیار رنجیده خاطر می شدم.

تمام کتاب ها، خودکارها، وسائل کارم روی زمین ریخته شده؛ دقیقا مثل این که زلزله شدیدی آمده باشد.

هیچی سر جای خودش نبود. چند دقیقه بعد دخترم که مسبب این کار بود، پیشم می آمد و می گفت بابا بغلم کن؛ بیا با هم بازی کنیم و …

با این وضعیتی که پیش آورده بود، خیلی عصبانی بودم. کار سختی بود. سخت تر از آن کار این بود که به او هیچی نگویم و باهاش بازی کنم.

حتما این مسئله برای شما هم پیش آمده است. اتاق خودش یا جای مختلفی از خانه را ویران کرده باشد.

معمولا پدر و مادرها با خراب کاری های فرزندانشان نمی توانند کنار بیایند.

بدتر از خراب کاری های فرزندان مان این است که در خراب کاری هایی که انجام می دهند، هرگز خودشان را مقصر نمی دانند.

بلکه برعکس، فکر می کنند کار درست و مفیدی انجام داده اند و کسی خدمات آن ها را درک نکرده و قدر آن ها را نمی داند.

و زمانی که بزرگ و بزرگتر می شوند برای اثبات ادعای خود دلایل زیادی دارند.

سعی می کنند با انواع توجیهات اعمال خود را درست جلوه دهند و حتی به خود بقبولانند که درست عمل  کرده اند.

شاید در مواقعی هم اشتباه کار خود را به گردن دیگری هم بیاندازند.

به هر صورت آن ها از نظر ما گناه کار هستند. باید برای جبران خراب کاری هایی که انجام داده اند خیلی سریع دست به کار شوند.

یا کار اشتباه خود را درست کنند؛ یا باید با جبران مافات مثل تنبیه و … از خجالت کار پیش آمده در بیایند.

لطفاً همین جا چند لحظه مکث کنید؛

  • آیا خود ما خراب کاری نمی کنیم؟
  • آیا درباره اعمال روزانه خودمان چه فکر می کنیم؟
  • آیا تمام کارهایی شخصی یا کارهایی که به ما محول می شود را به درستی انجام می دهیم؟
  • آیا می دانید در خیلی از موارد به روش های مختلف خود را توجیه می کنیم و اصلا خود را مقصر نمی بینیم؟!
  • آیا می دانید، از صد خطایی که انجام می دهید به ندرت ممکن است یک بار خودتان را سرزنش کنید و مستوجب کیفر بدانید؟!

اگر انتقاد کننده خوبی هستید به دنبال حرف شنوی نباشید

عیب گیری و انتقاد نه تنها از فرزندمان بلکه از دیگران نیز فایده ای ندارد.

چون باعث می شود

حالت دفاعی به خود بگیرند. و در نهایت سعی می کنند عمل خود را توجیه کنند.

به هر حال انتقاد عمل خطرناکی است. چون غرور با ارزش فرد انتقاد شونده را جریحه دار می کند.

و در نتیجه دلخوری به وجود می آورد. حال شما پدر و مادر او باشید یا یک غریبه؛ فرقی نمی کند. به هر حال نفس انتقاد دور کردن آدم ها از یکدیگر است.

به هر حال ما با انتقاد کردن نمی توانیم رفتار پایداری را در فرزند خود به وجود بیاوریم؛ بلکه اغلب اوقات باعث دلخوری و ناراحتی او می شویم.

هانس سلای روان شناس بزرگ می گوید:

“ما انسان ها به همان اندازه که تشنه ی تایید و تشویق هستیم از انتقاد و شکایت بیزاریم.”

“تنها فایده انتقاد، عصبی و خشمگین کردن طرف مقابل است.” همین و بس.

خب حالا ببینیم با چه عبارت هایی باعث می شویم بچه ها به حرف های ما گوش نکنند

در این قسمت سعی دارم با کمک شما یک لیست از عبارت هایی که باعث می شوند بچه ها به حرف های ما گوش نکنند، بپردازم؛

منظورم نمونه هایی از انتقاد های روزمره ما که به صورت عادت رفتاری در ما شده اند

منظورم نمونه هایی از انتقاد است که نتایج مطلوبی به همراه ندارند

منظورم نمونه هایی از انتقاد است که ما به صورت ناخودآگاه و خودآگاه شروع به آن می کنیم

اشاره می کنم:

خب همین الان یک قلم و کاغذ جلوی خود بگذارید و آن ها را یادداشت کنید.

در ضمن فراموش نکنید که چک لیستی را که تهیه می کنید را با والدین دیگر نیز به اشتراک بگذارید.

  • چرا این قدر شلخته ای؟
  • ببین پسرعموت چقدر درسش خوبه؟ اما تو چی؟
  • درست راه برو
  • درست بشین
  • به فلانی احترام بگذار
  • و …
  • ادامه این لیست با شما…

 

مطمئنم که این کار را انجام داده اید. دیدید که چه جاهایی مهربانانه و از سر دلسوزی و یا عصبانیت چه قدر از فرزندمان انتقاد کردیم؟!!

خب طبیعت انسان است که همه ی افراد دیگر به جز خودش را مقصر قلمداد کند.

خب، چه طور می توانم فرزندی حرف شنو بدون انتقاد داشته باشم؟

هر وقت خواستید با انتقاد سراغ فرزندتان بروید این چند نکته را به خاطر داشته باشید:

یک. قبل از این حرکت کنید به سمت فرزندتان؛ فوراً خودتان را جای او بگذارید.

ببینید در دنیای مطلوب ذهنی او چه خبر است.

خب حالا از خودتان بپرسید اگر او جای من بود الان از فرزندش به انتقاد کردن و عیب جویی می پرداخت؟

به هر حال ممکن است ما هم همین گونه عمل می کردیم.

در این صورت گاهی اوقات واقعا حق داریم زبان به شکایت بگشاییم و اگر چنین  کنیم کسی دیگر نمی تواند از ما ایرادی بگیرد.

در غیر این صورت ما هر چه عیب جویی و انتقاد کنیم او آن قدر گوشش به این حرف ها عادت کرده است که هیچ فایده ای ندارد.

پیشنهاد می کنم اگر دفعه ی بعد خواستید کسی را سرزنش کنید بی درنگ از خود بپرسید:

اگر من در جای او بودم در این وضعیت چه کار می کردم؟

دو.  شتاب زده رفتار نمودن کار را برای ما و رابطه ما سخت می کند.

بنابراین برای ما آسان است که فرمان بدهیم، عیب جویی و انتقاد کنیم،

اما آیا آسان است رفتاری ملایم و نرم خو نیز داشته باشیم؟

با شتاب زده رفتار نمودن یعنی یک کار بزرگ انجام می دهیم و آن این است که

اعتمادی که اکنون به فرزندمان داریم را به راحتی از خود سلب می کنیم.

در نتیجه فرزند بی اعتماد و عصبی نمی تواند درست عمل کند.

درست عمل نکردن یعنی رابطه ما منجر به کینه توزی و دشمنی شدن.

پس ملامت و انتقاد تقریبا بی اثر و ضد خود ما عمل می کند.

سه. راستی چرا تادیب و اصلاح و انتقادکردن را از خودمان شروع نمی کنیم؟

اصلاح خود بسیار مفیدتر از اصلاح دیگران است. در ضمن خطر کمتری نیز دارد.

کنفوسیوس می گوید:

“وقتی جلوی درگاه خانه ی خودت را تمییز نکرده ای در مورد برف روی بام همسایه شکایت نکن.”

این داستان ممکن است تجربه خوبی برای ما به همراه داشته باشد

لیلا از مدرسه به خانه آمد. پیش مادرش رفت. گفت: امروز به مناسبت تولد دوستم مریم، درکلاس شیرینی دادند.

اما به من نرسید. مادر لیلا در جواب او گفت از بس که دست و پا چلفتی و ساده ای؛ خاک بر سرت کنند.

همیشه همین طوری بودی. جُربُزه هیچ کاری را نداشتی و نداری.

لیلا در ذهن خود در حال مرور حرف های مادرش است.

آره مامان راست می گوید؛

من چه قدر بی عُرضه ام. هیچ کاری از عهده ی من برنمی آید. وقتی نتوانستم یک شیرینی بگیرم یعنی بدرد نخور هستم…

در صورتی که مادر لیلا می تواند این طور پاسخ گو او باشد:

اشکال ندارد عزیزم. احتمالا سرشماری آن ها اشتباه بوده است. یک شیرینی که ارزش ناراحت شدن را ندارد.

اگر دوست داشته باشی یا برایت درست کنم یا بعدازظهر بریم برایت بخرم.

چهار. به جای انتقاد از نقاط مثبت و توانایی ها فرزندتان استفاده کنید. و این مهم نیازمند شناخت خود و اوست.

اگر دوست دارید راز موفقیت در تربیت را بدانید؛ خوب این جمله را به یاد بسپارید.

“هرگز از فرزند خود در هیچ موردی انتقاد نکنید، بلکه برعکس تا می توانید از خوبی های او بگویید.”

توماس کارلایل می گوید:

“عظمت مردان بزرگ از طرز رفتارشان با افراد زیردست معلوم می شود.

به جای متهم کردن دیگران بهتر است بکوشیم آنان را بشناسیم

و از دلایل رفتاری آنان باخبر شویم. این عمل سودمندتر از نکوهش و شکایت کردن از آنان است.”

با توجه به جمله کلیدی از توماس کارلایل باید دو کار مهم را در زندگی خود اولویت بدهیم:

  1. شناخت خود
  2. شناخت جسمی و روحی فرزندانمان در سنین مختلف

اگر ما شناخت خوبی از خود و فرزندان مان داشته باشیم به راحتی می توانیم بسیاری از مشکلات و مسائل مان را حل کنیم.

با حس همدردی و مهربانی و رافت با فرزندان تان رفتار کنید و به یاد داشته باشید شناختن او به معنی بخشیدن اشتباهات اوست.

پنج. یک اصل و قانون

پیشنهاد می کنم قانونی برای خود به وجود بیاوریم که وقتی خواستیم انتقاد کنیم حق انتقاد را از خود بلافاصله سلب کنیم.

بلکه حداقل بیست و چهار ساعت بعد از اینکه خشم مان فروکش کرد می توانیم به انتقاد بپردازم. چنان چه اگر این قاعده را نقض کردیم برای خود مجازاتی قرار بدهیم.

به گمانم اجرای چنین قانونی در زندگی شخصی خیلی می تواند سودمند باشد. همانطور که برای من سودمند بوده است.

به قول دکتر جانسون:

حتی خداوند نیز به قضاوت و داوری در مورد ما نمی پردازد، مگر پس از آن که عمر آدمی به پایان رسد. پس چرا من و شما به چنین کاری بپردازیم؟

خلاصه آن که همه ما می توانیم از دیگران عیب جویی کنیم ، تهمت بزنیم و شکایت کنیم. به نظر شما آیا جز این کاری از ما برنمی آید؟!!

به گمانم برای درک فرزند مان و بخشیدن خطاهای آنان نیاز به صبر و خویشتنداری داریم؛ نه انتقاد کردن.

و این یکی از بهترین راه های حرف شنوی بچه هاست.

One thought on “حرف شنوی فرزند، بدون انتقاد و شکایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.