چند وقت پیش درباره اینکه والدین واقع بین و آینده نگر (Realistic and futuristic parents) باشند،
جمله ای منسوب به امیرالمؤمنین علی (ع) در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید می خواندم که حضرت می فرمودند:
فرزندانتان را بر آداب خود تربیت نکنید؛ چرا که آنها برای آینده و زمانی غیر از زمان شما آفریده شده اند.
با این جمله به این فکر فرو رفتم که والدین می توانند به نیکوترین و بهترین شکل ممکن فرزندان خویش را تربیت کنند
در واقع یکی از اصول مهم تعلیم و تربیت که همواره باید مورد توجه برنامه های تربیتی والدین و مربیان باشد، این است که
کودک و نوجوان نسلهای پس از ما هستند و باید برای زندگی در زمان جلوتری از زمان ما تربیت و پرورش یابند.
کانت، فیلسوف بزرگ آلمانی در این باره جمله قابل تاملی دارند:
«کودک نباید تنها بر حسب وضع فعلی نوع بشر پرورش یابد، بلکه باید او را بر اساس شرایط آینده تربیت کرد.»
در صورتی که معمولا والدین، فرزندانشان را تنها برای اینکه با شرایط موجود زندگی سازگار باشند، تربیت میکنند
و حال آنکه می بایست به آنان تعلیم و تربیت مناسب تری ارائه داد تا بتوانند فرزندان آینده و زمان خودشان باشند.
بنابراین این طور به نظر می رسد که مسئولیت ما در تعلیم و تربیت بچه ها این نیست که اشتباهات یا خطاهای شان را به آنان نشان دهیم.
زیرا آنها تا اشتباه نکنند، هیچگاه درست بودن را یاد نمی گیرند.
ما و بچه ها به اندازه کافی در طول زندگیمان پند دهنده در اطراف خود داریم!
برای همین موعظه کردن سودی ندارد؛ بلکه به نظر می رسد مسئولیت ما این است که سکوت کنیم و خوب گوش دهیم!
البته رفتارهای ما هم کارایی بسیار زیادی دارد و بهتر از هر حرف و سخنی می تواند شیوه درست زندگی را به آنها بیاموزد.
باید اجازه دهیم بچه ها خودشان باشند!
من فکر می کنم یکی از دلایلی که بچه ها در کنار ما هستند، این است که
خودمان را از نو پیدا و کشف کنیم،
خود را بهتر بشناسیم و روی رفتارهایمان کار کنیم.
پس بیایید تلقی خود درباره فرزند داری و نقش آن در زندگیمان را تغییر دهیم!
در واقع می خواهم بگویم:
بلکه آنها انسان هایی مستقل از ما هستند که از قضا قرار است مدتی زندگی شان را در کنار ما و با ما بگذرانند.
اگر این طور باشد، پس مسئولیت ما این است که آنها را به طور مطلق برای خودمان نخواهیم.
بلکه آرام باشیم و رابطه مان را با آنها تحت فشار قرار ندهیم.
مسئولیت مادری و پدری ما بازپرسی مدام بچه ها نیست.
نباید انتظار داشته باشیم آنها افکار، اعمال، احساسات و تمام مسائل خصوصی و فیزیولوژیک (جسمی) خود را با ما در میان بگذارند.
فرزندی که مثل یک بله قربانگو خودش را به طور کامل در اختیار ما قرار می دهد، بیشتر شبیه برده ای است که فقط اطاعت می کند.
در رابطه ای که پدر و مادر مانند بازجو رفتار می کنند و می کوشند از تمام مسائل فرزند خود سر در بیاورند، بیشتر کنترلگری حاکم است تا عشق و مهرورزی!
با اینکه هر پدر و مادری فرزند خود را دوست دارد؛
اما نتیجه چنین رفتارهایی، چیزی جز سلطه گری والدین و بیچارگی فرزند نیست.
در حالی که هدف از این با هم بودن، برقراری رابطه ای گرم و صمیمانه و سرشار از اعتماد و عاطفه است.
بارها پیش آمده که از والدین پرسیده ام:
تقریباً همه والدین پاسخهای یکسانی به این پرسش می دهند: انسان موفق، توانمند، شاد، با آرامش و با اخلاق و مانند اینها.
و زمانی که بلافاصله بعد از این پاسخ، از آنها می پرسم:
آنها از عملکردی صحبت می کنند که با آنچه برای فرزندانشان انتظار دارند، فاصله بسیار زیادی دارد.
پس چنین پاسخهایی، یعنی والدین با مسئولیتها و نقشهای خود به قدر کافی آشنایی ندارند.
در واقع گویا بیشتر والدین صرفاً به دنبال راه حل هایی برای کنترل فرزندان خود در کمترین زمان ممکن هستند.
بر این اساس می توان گفت هدف بلندمدت والدین که پرورش انسان هایی شاد، موفق و با آرامش در زندگی است،
با عملکرد بسیار مخرب و آسیب زننده آنها که تلاش برای کنترل و سلطه گری بر فرزندانشان است هیچ انطباقی ندارد.
زیرا نتیجه چنین رفتارهایی علاوه بر زیان هایی که دارند، کوتاه مدت، سطحی و مقطعی است.
و البته روی روابط ما با فرزندانمان تأثیرات منفی بلندمدتی می گذارد.
در واقع اگر در رابطه مان با فرزندمان چشم به راه رفتارهایی باشیم که مورد رضایت و پسند ما باشند
و بر این اساس از خود رفتار و واکنش نشان دهیم، در واقع در حال تحت فشار قرار دادن رابطه مان هستیم.
این انتظارات بی جا و بی معنا کم کم رابطه های ما را فاصله دار خواهد کرد.
مسئولیت والدانه به دور از هرگونه سرزنش و ناامیدی، به ما می گوید:
اگر این گونه به او نزدیک شوی،
می توانی در مسیر تعلیم و تربیت فرزندت بدون امر و نهی و بدون هیچ چشم داشتی حرکت کنی
و این مسئولیت را به انجام برسانی.
فرزندی که در چنین مسیری تربیت می شود به ایده آل های تو نزدیکتر است.
با چنین رفتاری به فرزندت نشان می دهی:
خودِ خودِ وجودت و بودنت برای من مهم است، نه چیز دیگری!
این یعنی: من نسبت به خودِ خودت، عشق می ورزم و احساس تعلق دارم، نه به خاطر رفتارهایی که انجام می دهی.
این یعنی مهرِ بی امّا و اگر… .
مهرِ بی امّا و اگر، یعنی اولین و آخرین مرحله مهرورزیدن!
جایی که با اراده خودمان و در زمان مناسب، قید و شرط و اما و اگر را از رابطه مان قیچی می کنیم.
در این هنگام فرزندمان نیز به استقلال عاطفی می رسد.
1 دیدگاه
از شما متشکرم که با مطالب آموزشی خوبتون به دیگران برای رسیدن به اهدافشون کمک می کنید.